مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص96
ادبى ـ هنرى خود را هموار سازند. عملى ترين شيوه در اين ميان، آن بود كه قصّه هاى قرآن را از منظر ادبيّات امروز بنگرند و با همان زاويه ديد به تحليل آن ها بپردازند. نقد ونظر: قرآن كتاب هنر نيست و شأنش بسيار فراتر از آن است كه قافيه پردازى كند، فنون ادبى را رعايت نمايد، به قالب هاى قصّه گويى اهتمام ورزد، و… . اين سخن هيچ اختصاصى به ادب و هنر امروز ندارد. در هيچ دوره اى نبايد كوشيد تا قرآن را كتابى ادبى، هنرى، علمى، تاريخى، ومانند آن ها جلوه داد. اين سبب مى شود كه قرآن در چهارچوب تنگ فنون و علوم بشرى محدود گردد و از فراز به فرود كشانده شود. مثلا كسانى كه مى كوشند تا وجود قافيه يا نوعى قافيه ـ با نام هايى چون «فاصله» ـ را در آيات قرآن اثبات كنند، خواسته يا ناخواسته، از عظمت كلام خدا غفلت مىورزند. متكلّمى كه ذاتاً به دنبال قافيه سازى باشد، به ناچار گاه مفهوم را فداى لفظ مى كند. و آيا عمده تأكيد قرآن بر اين كه شعر و شاعرانه نيست، جز از اين روست كه ساحت خويش را از اين تنگناها منزّه جلوه دهد؟ البتّه مى پذيريم كه قرآن در همان حال كه رسالتى تربيتى و تهذيبى دارد و اَعلام اين رسالت را در آفاق بيكرانه اش باز مى تابانَد، از برخى ويژگى هاى ادبى وبلاغى و هنرى وعلمى ومانند آن ها نيز برخوردار است; امّا اين بدان معنا نيست كه كلام قرآن به اين حدّ و حصرها ملتزم بوده است. پس هرگونه تلاش براى تطبيق معيارهاى ادبى وهنرى غربى و شرقى بر قصّه هاى قرآن، تنها از بزرگى وشكوه قرآن در چشم خلق مى كاهد و هيچ آبرو و عزّتى براى آن به ارمغان نمى آوَرد. 3. بسيارى از مفسّران و شارحان قرآن، از مذاهب و نحله هاى گوناگون اسلامى، اصرار و افراط ورزيده اند تا قصّه هاى قرآن را با اساطير و خرافه هاى رايج در ميان اقوام پيشين و به ويژه اخبار توراتى سازگار سازند. اينان از سويى