مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص93
خورشيد اقامت كنند; و ديگر آن كه خورشيد بسى بزرگ تر از زمين است، پس چگونه در يكى از چشمه هاى آن جاى مى گيرد؟ پاسخ ما اين است كه بايد اين گفته قرآن را تأويل كرد و گفت: «آن گاه كه ذوالقرنين به غروبگاه رسيد و ديگر هيچ آبادى و ساختمانى نديد، احساس كرد كه خورشيد در چشمه اى سياه و تاريك جاى گرفته است. البتّه در حقيقت، چشمه اى در كار نبود; همان گونه كه مسافر كشتى به گاه غروب احساس مى كند كه خورشيد در دريا آرام گرفته است.(1) نيز در تفسير المنار، درباره يارى فرشتگان به مسلمانان در دو غزوه بدر و اُحُد آمده است: «ابوبكر أصم» انكار كرده است كه فرشتگان در اين دو غزوه به ميدان آمده باشند. او مى گويد: «يك فرشته كافى است تا مردم زمين را هلاك كند، همچنان كه جبرئيل با قوم لوط در مدائن چنين كرد. اگر او در جنگ بدر حضور داشته، ديگر چه نيازى به رزم مسلمانان بوده است؟ و به فرض كه چنين بوده، ديگر چرا ساير فرشتگان نيز به جنگ آمده اند؟ از اين گذشته، بزرگان قريش و كشندگان آن ها در تاريخ معلوم و نامبردارند. از اين ها فراتر، جنگيدن ايشان را يا مردم مى ديده اند يا نه. اگر مى ديده اند، چرا آنان را در شمار نيروهاى پيامبر ذكر نكرده اند و چرا قرآن مى گويد كه خداوند شمارِ شما را در چشم كفّار اندك جلوه داد؟ اگر بگوييد در غير صورت خَلق بوده اند، لازم بوده كه هراسى شديد قلوب مردم را فراگيرد; امّا چنين رخدادى نقل نشده است. و اگر مردم آن ها را نمى ديده اند، بايد سرها را مى پراكندند و شكم ها را مى دريدند و كافران را بر خاك فرومى افكندند، بى آن كه كسى ببيند. و چنين معجزه بزرگى را هيچ كس نقل نكرده است…»(2). ما اين چهار نمونه را آورديم تا فاش شود كه برخى از نظريّه پردازان مسلمان
1. التّفسير الكشّاف، ج 5، ص 305. قاضى عبدالجبّار نيز همين رأى را دارد: تنزيه القرآن عن المطاعن، ص 217. 2. المنار، ج 4، ص 113.