پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص77

واقعيّت محض است كه در سمت و سوى هدف هر قصّه جاى گيرند، يعنى در روح مخاطب اثر بگذارند، پنجره عقل و قلب را به روى حقايق بگشايند، عبرت و موعظه اى حاصل آورند، و دعوت به سوى خدا را تسهيل سازند. پس چكيده سازى و تلخيص واقعيّت ها نه براى تصرّف در آن ها، بلكه براى جارى كردن اجزاى قصّه در مسير طبيعى آن صورت مى گيرد. به ديگر بيان، در اين چكيده سازى، هيچ عنصر خيالى يا نمادين و غير واقعى به قصّه راه نمى يابد، بلكه زائده ها و حاشيه هاى غير ضرور، به حسب هر مورد، از آن حذف مى گردند. 2. امّا اين كه قرآن، خود، واقعيّتى واحد را به گونه هاى مختلف روايت كرده است، بايد با روشن بينى مورد عنايت قرار گيرد. تأمّل دراين گونه هاى روايت روشن مى كند كه اختلاف ها ناشى از چند گونگى واقعيّت ها نيست، بلكه گاه برخاسته از تفاوت بازتاب هاى ذهنى اشخاص و گاه گونه گونىِ الفاظ به حسب حال ها و فضاهاى مختلف است.(1) مثلا دو پاره از قصّه حضرت موسى را مى توان از اين زاويه ديد چنين تحليل كرد: پاره يكم. سخن موسى با خانواده خود اِذْ رَا ناراً فَقالَ لاَِهْلِهِ امْكُثُوا اِنّى انَسْتُ نارًا لَعَلّى اتيكُمْ مِنْها بِقَبَس اَوْ اَجِدُ عَلىَ النّارِ هُدىً.(2) آنگاه كه آتشى ديد و به خانواده خود گفت: درنگ كنيد، كه من از دور آتشى مى بينم، شايد برايتان قَبَسى بياورم يا در روشنايى آن راهى بيابم. اِذْ قالَ مُوسى لاَِهْلِه اِنّى انَسْتُ نارًا سَـاتيكُمْ مِنْها بِخَبَر اَوْ اتيكُمْ بِشِهاب قَبَس لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ.(3) موسى به خانواده خود گفت: من از دور آتشى ديدم، زودا كه از آن برايتان خبرى


1. بخشى از همين بحث را به تناسب موضوع، در (8 ـ 2) آورديم. آن بخش رادر اين جا تكرار نمى كنيم. 2. طه / 10. 3. نمل / 7.