مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص75
وحى» نظر داريم و مى خواهيم نشان دهيم كه در قرآن، صدق و امانت وحى با جنبه بلاغى و هنرى آن نيز متّحد و سازگار است، زيرا بلاغت و هنر واقعى با در نظر گرفتن حال مخاطب معنا مى يابد.
درست است كه قصّه هاى قرآن جزئى از وحى نازل بر پيامبرند و صبغه اى آسمانى دارند; ليكن اين قصّه ها بر بشر فرود آمده اند تا مردم با آن ها ارتباط برقرار كنند، از آن ها پند گيرند، زندگى خويش را در آن ها متجلّى ببينند، و با آن ها زندگى كنند. از اين رو، قصّه هاى قرآن منتخبِ همين واقعيّات موجود در زندگى بشرند; با همين اشخاص و مكان ها و زمان ها كه براى ما آشنايند و اگرچه اكنون عيناً حضور ندارند، مشابه آن ها بسيار است. و اگر چنين نباشد، چگونه امروزيان از قصّه هاى ديروزيان درس گيرند و با آن ها رابطه برقرار كنند؟ اين سنّت هاى هميشه جارى در رگ تاريخ، براى انسانِ امروز از همان حتميّتى برخوردار است كه براى انسان ديروز بود: سُنَّةَ اللهِ فِى الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْديلاً.(1) اين سنّت خداوندى است كه در ميان پيشينيان نيز بود و در سنّت خدا تغييرى نخواهى يافت.
برخى از پژوهندگان معتقدند كه قصّه قرآنى نيز داراى سبك قصّه هاى ادبى است و تنها به ذكر اخبار تاريخى نپرداخته، بلكه به تناسبِ فضا و حال و هواى خاصّ خود، كاهش ها و افزايش هايى را در واقعيّت صورت داده است. اين
1. احزاب / 62.