پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص74

«جَهْشَيارى»(1) سرشار است از اين جلوه هاى خيال انگير و صور وهم آلود كه تنها در پرنيانِ تخيّل بال و پر مى گسترانند. علّت اين است كه در آن دوره، زندگى آميخته با رنگ ها و جلوه هاى رنگين بوده و بهرهورى از تزئين و صورتگرى در همه شؤون نمود داشته است. به همين اندازه، چهره واقعى و طبيعى زندگى پوشيده بوده و هنرمندان از حقايق جارى زندگى فاصله داشته اند.

تناسب قرآن با واقعگرايى قوم عرب

قرآن كريم به زبان قوم عرب و در فضاى تاريخى ـ اجتماعى آنان فرودآمد. طبيعى است كه ويژگى هاى زيرساز مخاطب در اين كتاب بليغ وحى مورد رعايت قرار گرفته است. ملّتى با چنان برداشتى از تاريخ و پايبندى به واقعيّت ها و پرهيز از افسانه سرايى و خيال پردازى، قاعدتاً بايد با زبانى عارى از خيال و افسانه رو به رو باشد تا آن را برتابد و معانى اش را دريابد. شايد از همين زاويه ديد، رمز و راز تكيه قرآن بر واقعيّت هاى تاريخى و پرهيز از خيال پردازى يا منتسب شدن به شعر و شاعرى قابل كشف باشد. براى مردمى كه برترين نمونه هاى هنرى شان آيينه واقعيّت هاى تاريخى و اجتماعى شان بوده، به كار گرفتن زبان افسانه و خيال ـ هرچند به جاى خود، قبيح نباشد ـ با اصول تخاطب سازگارى نداشته است. از اين رو، در جاى جاى قرآن و قصّه هاى آن، ردّپاى واقعيّت هاى محض تاريخى پيداست.

البتّه مقصود ما اين نيست كه اگر مثلا قرآن در يونان فرود مى آمد، بايد صبغه هاى خيالى مى داشت. ما در اين سخن، بيش تر به تحليل «واقع گرا بودنِ


1. محمد بن عَبْدوس جَهْشَيارى (م 331 هـ) از تاريخ نگاران و نويسندگانِ عصر عبّاسى است. اثر مورد اشاره وى اَسمار العرب والعجم والروّم وغيرهم نام دارد كه مجموعه اى است از افسانه هاى اقوام گوناگون. او بنا داشت هزار شب قصّه را بنگارد كه تنها فرصت يافت چهار صد و هشتاد شب قصّه، هر شب حدود پنجاه صفحه، را در اين اثر گرد آوَرد.