مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص69
ساختار تفصيلى اين قصّه و مضامين آن، اعم از حوادث و وصف ها و گفت وگوها، نشان مى دهند كه قصّه واقعى است. از اين گذشته، درزمان هاى پيشين چه مانعى براى تحقّق اين واقعيّت وجود داشته كه رخ نداده، با آن كه به قول صاحب اين نظريّه در حكم واقع است و هر لحظه و هرجا ممكن است رخ دهد؟ و چرا با آن كه پيش تر رخ نداده، خداوند آن را دستمايه عبرت مى سازد و بر سبيل واقع از آن حكايت مى كند؟ تنها دليلى ـ و به تر بگوييم: قرينه اى ـ كه ارائه شده اين است كه واژه «رجلين» به صورت نكره آمده و اين تنكير دلالت بر تمثيلى بودن آن دو مرد دارد.(1) در پاسخ بايد گفت كه هر تنكيرى دليل تمثيل نيست. نكره بودن اين دو مرد از آن جهت است كه اوّلا معرفه بودن آن دو در انتقال پيام قصّه هيچ نقشى ندارد و ثانياً آنان نزد مخاطب قرآن از پيش مطرح نبوده اند ـ بر خلاف برخى از شخصيّت هاى ديگر در قصّه هاى قرآن ـ تا انتظار رود كه قرآن از آنان با «الرّجلين» يادكند. به بيان ديگر، همين كه نام و نشان و قرينه اى براى اين دو مرد نيامده، مقتضاى بلاغت است، زيرا پيام اين قصّه همين است كه هر دو مردى در هر روزگارى مى توانند مشمول همين حكم باشند. و بديهى است كه از يك ماجراى واقعى نيز مى توان برداشتى تمثيلى براى همه روزگاران و همه آدم ها داشت. 4. در قرآن سه نوع قصّه وجود دارد: تاريخى، واقعى، غيبى. قصّه تاريخى عبارت است از قصّه اى كه حال اقوام و اشخاص پيشين را روايت كند. قصّه واقعى آن است كه جريان هاى روزگار پيامبر را بازگويد، مانند قصّه جنگ بدر در سوره انفال، قصّه جنگ احد و حمراءالاسد در سوره آل عمران، قصّه جنگ خندق در سوره احزاب، و قصّه صلح حديبيّه در سوره فتح.
1. خصائص القصّة الاسلاميّة، ص72.