پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص68

(مُنْقَلَبًا . قالَ لَهُ صاحِبُهُ وَهُوَ يُحاوِرُهُ اَكَفَرْتَ بِالَّذى خَلَقَكَ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفة ثُمَّ سَوّئكَ رَجُلاً . لكِنّا هُوَ اللهُ رَبّى وَلا اُشرِكُ بِرَبّى اَحَدًا . وَلَوْ لا اِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ماشآءَ اللهُ لاقُوَةَ اِلاّ بِاللهِ اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلَّ مِنْكَ مالاً وَوَلَدًا . فَعَسى رَبّى اَنْ يُؤتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْها حُسْباناً مِنَ السَّماءِ فَتُصبِحَ صَعيدًا زَلَقًا . اَوْ يُصْبِحَ ماؤُها غَوْرًا فَلَنْ تَستَطيعَ لَهُ طَلَباً . وَاُحيطَ بِثَمَرِه فَاصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلى ما اَنْفَقَ فيها وَهِىَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها وَيَقُولُ يا لَيْتَنى لَمْ اُشْرِكْ بِرَبّى اَحَدًا . وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللهِ وَما كانَ مُنْتَصِرًا . هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَوابًا وَخَيْرٌ عُقْبًا.) (1) برايشان داستان دو مرد را بيان كن كه به يكى دو تاكستان داده بوديم و بر گرد آنها نخلها و در ميانشان كشتزار كرده بوديم . آن دو تاكستان، ميوه خود را مى دادند بى هيچ كم و كاست. و نهرى بين آن دو جارى گردانيديم. حاصل از آنِ او بود. به دوستش كه با او گفت و گو مى كرد گفت: من به مال از تو بيشتر و به افراد پيروزترم . و آن مرد ستم بر خويشتن كرده به باغ خود درآمد و گفت: نپندارم كه اين باغ هرگز از ميان برود . و نپيندارم كه قيامت هم بيايد. و اگر هم مرا نزد خدا برند، جايگاهى بهتر از اين باغ خواهم يافت . دوستش كه با او گفت و گو مى كرد گفت: آيا بر آن كس كه تو را از خاك و سپس از نطفه بيافريد و مردى راست بالا كرد، كافر شده اى؟ ولى او خداى يكتا پروردگار من است و من هيچ كس را شريك پروردگارم نمى سازم . چرا آنگاه كه با باغ خود در آمدى نگفتى: هرچه خداوند خواهد، و هيچ نيرويى جز نيروى خدا نيست؟ اگر مى بينى كه دارايى و فرزند من كمتر از تو است، شايد پروردگار من مرا چيزى بهتر از باغ تو دهد. شايد بر آن باغ صاعقه اى بفرستد و آن را به زمينى صاف و لغزنده بدل سازد . يا آب آن بر زمين فرورود و هرگز به يافتن آن قدرت نيابى . به ثمره اش آفت رسيد و بامدادان دست حسرت بر دست مى ساييد كه چه هزينه اى كرده بود و اكنون همه بناهايش فروريخته است. و مى گويد: اى كاش كسى را شريك پروردگارم نساخته بودم . جز خدا گروهى كه به ياريش برخيزند نبود و خود قدرت نداشت. آنجا يارى كردن خداى حق را سزد. پاداش او بهتر و سرانجامش نيكوتر است.


1. كهف / 32 تا 44.