پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص62

هنرمندان ما و قصّه هاى قرآن

در اين جا خوب است پاى درد دلى نيز به ميان كشيده شود. با اندوه، ادبيّات داستانى در كشور ما و تقريباً همه كشورهاى اسلامى، به شدّت از جريان ادب و هنر غربى، و گاه شرقى، اثر پذيرفته است. هنوز هم حتّى براى دينداران و روشن انديشان اثرى داراى ارزش ادبى ـ هنرى است كه با معيارهاى آن سوى آب ها سازگار باشد. اين درد ريشه در يك غفلت بزرگ تاريخى دارد: با آن كه قصّه هاى قرآن نمونه هايى خوب از كار هنرى را از آغاز به مسلمانان ارائه داده اند، آنان كم تر كوشيده اند تا ادبيّات داستانى را بر پايه همين جلوه هاى هنرى بيافرينند. از همان دهه هاى آغازين، نفوذ فرهنگ بيگانه، به نام انتقال علم و فلسفه و نهضت ترجمه، راه را بر بسيارى از آفرينش هاى ادبى و هنرى مسلمانان بست. در دويست سال اخير هم مطامع استعمارى و مقاصد سياسى، فرهنگ را يكسره به يغما برد; چنان كه امروز دست ما از توشه هاى روز پسند ادبى ـ هنرى تهى است و هركس كه به دنبال مطاعى است آن را در انبان بيگانه مى جويد، باز هم به بهانه نهضت ترجمه و تبادل فرهنگ هاو گفت و گوى اقوام! راستى در اين تعاطى، ما چه مى دهيم و چه مى گيريم؟ خوب است به تناسب همين درد دل، از گفتار يك صاحب نظر نيز يادآورم: در حالى كه انسان از اين جلوه هاى هنرى در قصّه هاى قرآن حَظ مى برد، غرق اندوه مى شود كه چرا ادبيّات عرب تا همين اواخر از قصّه فنّى تهى بوده است، با آن كه چنين گنجينه پربهايى در دسترس مسلمانان قرار داشته است; گنجينه اى كه روز و شب با تلاوت آن سر و كار دارند. از اين بدتر آن كه وقتى به سراغ قصّه فنّى رفتند، نيز هم مادّه و هم اسلوب را از دامن غرب برگرفتند و باز از اين منبع بزرگ غفلتورزيدند. گيريم كه اخذ اسلوب از بيگانگان مجاز باشد; امّا انديشه ها و الهام ها كه بايد از منبع كامل و جميلى باشد كه به سرچشمه جمال جهان و زندگى متّصل است!(1)


1. محمّد قطب: منهج الفنّ الاسلامى، ص171 و 172.