مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص52
گفتيم كه در قصّه هاى قرآن نيز همين شيوه دنبال مى شود. از نمونه هاى بارز اين اسلوب، قصّه ابراهيم است كه در آن، پا به پاى ادّعاهاى باطل گرايان، قول حق نيز با قاطعيّت و شكوه طرح مى شود: ـ ما هذِهِ التَّماثيلُ الَّتى اَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ؟ ـ اين تنديسها كه به پرستش آنها دل نهاده ايد چيستند؟ ـ قالُوا وَجَدْنآ ابآءَنَا لَها عابِدينَ . ـ گفتند: پدرانمان را ديديم كه آنها را مى پرستيدند. ـ قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ اَنْتُمْ وَ ابآؤكُمْ فى ضَلال مُبين. ـ گفت: هر آينه شما و پدرانتان در گمراهى آشكارى بوده ايد. ـ قالُوا اَجِئْتَنا بِالحَقِّ اَمْ اَنْتَ مِنَ اللاّعِبينَ؟ ـ گفتند: براى ما سخن حقى آورده اى يا ما را به بازى گرفته اى؟ ـ قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ الْسَّمواتِ وَالاْرْضِ الَّذى فَطَرَهُنَّ وَاَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشّاهِدينَ.(1) ـ گفت: نه، پروردگار شما، پروردگار آسمانها و زمين است. آن كه آنها را بيافريده است. و من بر اين سخن كه مى گويم گواهى مى دهم.
تكرار در قصّه هاى قرآن پديده اى است كه بسيارى از بحث ها و گفت و گوها را برانگيخته است. در ميان خاور پژوهان و دين كاوانِ غربى كم نيستند كسانى كه همين پديده را مايه ردّ اعجاز قرآن شمرده اند. برخى از شرقيان و مسلمانان نيز با
1. انبيا / 52 تا 56.