پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص51

بُعد عبرت آموزانه و اندرز دهانه آن را تأمين مى كنند. از اين رو، قصّه هاى قرآن در چهار چوب كلّى دعوت اسلامى جاى مى گيرند و به همان اصول پايبندند. طبيعى است كه قرآن در قصّه هاى خويش، ادّعاها و شبهه ها و گفته هاى حق ستيزان و باطل گرايان را نقل كند. امّا به دليل پايبندى به همان اصول دعوت اسلامى، هرگز از اين شبهه ها بى پاسخ نمى گذرد واجازه نمى دهد كه مخاطب دچار اشتباه و سوء برداشت گردد. زدودن شبهه ها معمولا با دو روش صورت مى پذيرد: يكى جارى ساختنِ حق بر زبان طرفِ حق گراى قصّه; و ديگرى ورود قرآن به صورت مستقيم وارائه حقيقت در قالب نوعى پى نوشت. پيداست كه اين اسلوب اختصاص به قصّه هاى قرآن ندارد و در سراسر كتاب خدا جارى است. براى نمونه، وقتى قرآن ادّعاى كافران قريش در مورد خود را باز مى گويد، نادرستى وظالمانه بودنش را به صراحت اعلان مى دارد: ( وَقالَ الَّذينَ كَفَرُوا اِنْ هذآ اِلاّ اِفْكُنِ افْتَريهُ وَأَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جآؤُوا ظُلْماً وَزُوراً) (1) و كافران گفتند كه اين جز دروغى كه خود بافته است و گروهى ديگر او را بر آن يارى داده اند، هيچ نيست. حقا آنچه مى گويند ستم و باطل است. نيز آن گاه كه سخن اهل كتاب را درباره فرزند داشتنِ خداوند ذكر مى كند، بى درنگ به نقد گفته آنان مى پردازد: ( وَيُنْذِرَ الَّذينَ قالُوا اتَّخَذَ اللهُ وَلَدًا ) (ما لَهُمْ بِه مِنْ عِلم وَلا لاِبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ اَفْواهِهِمْ اِنْ يَقُولُونَ اِلاّ كَذِبًا.) (2) و كسانى را كه گفتند: خدا فرزندى اختيار كرد، بترساند . نه خود به آن دانشى دارند و نه پدرانشان داشته اند. چه بزرگ است سخنى كه از دهانشان بيرون مى آيد و جز دروغى نمى گويند.


1. فرقان / 4. 2. كهف / 4 و 5.