پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص46

نگاه هنر ديدنى نيستند. البتّه پيداست كه واقعگرايى در هنر، به معناى مطلق، امكان خارجى ندارد. به هر حال، هنرمند بخشى از روح و احساس و ديد خود را به واقعيّت تزريق مى كند و آن گاه آن را روايت مى كند. ليكن اختلاف اين دو مكتب به ميزان اثرپذيرى هنرمند از حقايق باز مى گردد. اينك مى خواهيم ببينيم قرآن در نقل واقعيّت ها، به كدام نگاه ملتزم است: واقعگرايى يا فرا واقعگرايى؟

شيوه «واقعگرايى پويا» در قصّه هاى قرآن

بايد پذيرفت كه قرآن در نقل واقعيّات، شيوه بازتابش واقعيّت ها را در پيش گرفته است، امّا نه به گونه اى سُربى و جامد و بى روح; بلكه بازتابشى كه در عين صفا ونابى، ساكت را گويا، جامد را پويا، و عمق حقايق را روشن مى سازد. كسى كه خوب در قرآن نظر كند مى بيند كه كلام آن دو گونه دلالت دارد: يكى دلالت آشكار كه تصوير ساكت واقعيّت است; و ديگرى دلالتى فراتر از ظاهر كه خود مراتبى دارد و افق در افق از حقايق پنهان پرده برمى دارد.

نمونه اين بازتابش در قصّه داوود

اكنون براى نمونه به قصّه داوود و اعجاز آن بنگريد: ( وَهَلْ اَتئكَ نَبَؤُا الْخَصْمِ اِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ. اِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى بَعْضُنا عَلى بَعْض فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنآ اِلى سَوآءِ الْصِّراطِ . اِنَّ هذا اَخى لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةٌ وَلِىَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ اَكْفِلْنيها وَعَزَّنى فىِ الْخِطابِ. قالَ لَقَد ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ اِلى نِعاجِه وَاِنَّ كَثيرًا مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغى بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض اِلاَّ الَّذينَ امَنوا وَعَمِلُواالْصّالِحاتِ وَقَليلٌ ما هُمْ وَظَنَّ داوُدُ اَنَّما فَتَنّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وخَرَّ راكِعاً وَاَنابَ . فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وإِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى )