مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص29
«قصّه» در لغت يعنى پى گرفتن يا پى گرفته اثرِ پيشين. در قرآن كريم مى خوانيم: ( وَقالَتْ لاُِخْتِهِ قُصّيهِ فَبَصُرَتْ بِه عَنْ جُنُب وَهُمْ لا يَشْعُرُونَ) (1) و به خواهر او گفت: از پىوى برو. و زن بى آن كه آنان دريابند از دور در او مى نگريست. قَالَ ذَلِكَ ما كُنّا نَبْغِ فَارْتَدّا عَلى اثارِهِما قَصَصَاً.(2) گفت: آن جا همان جايى است كه در طلبش بوده ايم. و نشان قدم هاى خود را پى گرفتند و بازگشتند. همين كاربرد در روايات نيز به چشم مى خورَد. براى نمونه، بجاست از اين روايت نبوى ياد كنيم: إنّ بَنى اِسْرائِيلَ لَمّا قَصُّوا هَلَكُوا.(3) اين جا همان معنا كه گفتيم نمود دارد; يعنى بنى اسرائيل آن گاه كه دست از عمل كشيدند و فقط به قصّه پردازى و داستان سرايى مشغول شدند، هلاك گشتند. البتّه اين روايت همچنان كه شاهدى براى معناى لغوى «قصّه» است، اشاره اى
1. قصص / 11. 2. كهف / 64. 3. بحوث فى قصص القران، ص 43. البتّه اين حديث به گونه اى ديگر نيز آمده است: «إنّ بنى اسرائيل لمّا هلكوا قصّوا.» در اين صورت، معنا چنين است: «آن گاه كه بنى اسرائيل به هلاكت و تباهى معنوى رسيدند، دست از حقيقت شستند و به قصّه پردازى و خيال بافى مشغول شدند.»