پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص25

و استكبار در چهره اش پيدا نبود.(1) به همين دليل كه قصّه جايگاهى بلند در تربيت نفوس و تهذيب جان ها دارد، بسيارى از دانشوران پيشين به آن علاقه نشان داده اند و به پرداخت قصص، گاه خالص و گاه آميخته به اسرائيليّات و خرافه ها، پرداخته اند. گاه خود هم حواشى و اضافاتى بدان ها افزوده اند و نيز قواعد و آدابى از آن ميان استخراج كرده اند. از دانشوران بزرگ فارسى زبان، فردوسى و عطّار و سعدى و مولوى نام آوران بى بديل اين عرصه اند. در ادبيّات عرب نيز ابن كثير، فخر رازى، و ثعالبى علاقه اى خاص به جمع آورى قصّه هاى پيشين نشان داده اند و البتّه آنچه گرد آورده اند رگه هايى از مجهولات و خرافه ها نيز دارد. از دانشوران معاصر عرب، گروهى سرشناس به قصّه هاى قرآن اهتمام ورزيده اند كه البتّه بيش تر از مصر برخاسته اند. از اين ميان، مى توان برخى را چنين بر شمرد: عبدالوهّاب نجّار با قصص الأنبياء، شيخ محمد عدوى با دعوة الرّسل إلى الله تعالى، مصطفى صادق رافعى، جاد المولى، بيجاوى، و طنطاوى. به پيروى از اين دانشوران، شورِ پرداختن به قصّه هاى قرآن و جلوه هاى زيباى آن ها، پژوهشگران ديار ما را نيز فراگرفت و البتّه چنان كه بايد نپاييد و دامن نگرفت. در حقيقت، همان انديشه هايى كه عمدتاً پس از انقلاب مصر، به تبعيّت از افكار كسانى چون عبده و شاگردش رشيد رضا، اوج گرفته بود، در زمينه قصّه هاى قرآنى نيز بروز يافت و برخى از پژوهندگان ما را هم دربرگرفت. در سال هاى نخست پيروزى انقلاب اسلامى، چالش هايى كه بر سر همين بحث درگرفت، فضاى تاريكى را در مباحثات مربوط به اين شاخه پديد آورد. اكنون كه از آن ابرها چندان نشانى پيدا نيست، صاحب اين قلم نه به عنوان يك


1. عبدالحافظ عبد ربّه: بحوث فى قصص القرآن، دار الكتاب اللّبنانى، بيروت، اوّل، 1972، ص 15.