مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص19
اين مقوله، ناتمام و نابسامان مى نمايد. شايد از همين روست كه اديان الهى و كتب آسمانى غالباً پيام خويش را در مايه اى از قصّه و حكايت بيان مى داشته اند و بر تأمّل و عبرت آموزى از سرگذشت پيشينيان بسى تأكيد مىورزيده اند. در ميان كتب آسمانى، قرآن بى شك از اين جهت رهاوردى بزرگ و بى مثال دارد. اصرار قرآن بر قصّه گويى و قصّه خوانى هر خواننده اى را به وجد و شگفتى وامى دارد. انسان از خود مى پرسد كه مگر قصّه چيست و چه مى كند كه آفريدگار هستى در آخرين پيام به آفريده خويش اين چنين قصّه مى گويد و او را به تأمّل در قصّه ها فرا مى خواند. در واقع، پاسخ اين پرسش را بايد در مفهوم و معناى «قصّه» در قرآن و «شيوه قصّه نويسى قرآن» جستجو كرد. اين ابهام و ترديد بيشتر از آن روست كه ما با انگاره هاى خويش به سراغ قصّه هاى قرآن رفته ايم و هرگز نپرسيده ايم كه قرآن، خود، از قصّه هاى خويش چه مى گويد. سوگمندانه بايد گفت كه انديشمندان دينى نيز تاكنون در اين باب كمتر سخن گفته اند و اگر پراكنده مطالبى نوشته اند، با زبان امروزين هنر چندان هماهنگ نيست كه هنر پژوهان را به كار آيد. شايد نخستين گام در اين راه تازه را متفكّران عرب، و بويژه مصريان، برداشتند. هر چند اين نهضت به تأليف مقالات و كتابهاى چند در اين حوزه انجاميد، ولى هنوز هم آثار استوار و اصولى كم شمار است. در زبان فارسى شايد نمى توان كتابى را سراغ گرفت كه مستقل و بنيادين به كالبد شكافىِ قصّه هاى قرآنى پرداخته باشد. پژوهش حاضر كه به سفارش «مركز پژوهشهاى اسلامى» و به خامه فاضل گرانمايه و اديب فرزانه جناب آقاى سيّد ابوالقاسم حسينى (ژرفا) به رشته تحرير درآمده است، در واقع نويدى است نيكو و سرآغازى است بر يك راه بلند و نه چندان هموار كه اميد است به همّت انديشوران و فرزانگان حوزه و دانشگاه به سلامت به سرآيد. در اينجا جا دارد كه از مؤلّف محترم و از كلّيّه عزيزان گرانقدرى كه در ظهور اين اثر تلاشى خالصانه داشته اند، بويژه از همكاران گرانقدرم در مركز پژوهشهاى