هنر هشتم-ج1-ص83
كه براى همه ى مردم اصل است ، براى هنرمند اصل نيست و هنرمند به خاطر رقت
روحش ، به خاطر لطافتش و به خاطر ظرافت انديشه اش ، از اصول معمول زندگى
مستثنى است ! در حالى كه هرگز نبايد چنين باشد ! هنرمند بخاطر آن ظرافت و
لطافت و حساسيتى كه دارد و حقيقت را بهتر مى فهمد ، زودتر درك مى كند و بهتر
بيان مى كند ، بايد پايبندتر به آن بماند ، نه اينكه اين حقيقت را كه زودتر از
ديگران بدست آورده يا لطيف تر و ظريف تر فهميده ، آسان تر از دست بدهد ! مگر
چنين چيزى ممكن است ؟ ! اين اهانت به هنر است كه ما تذبذبهايى كه از درون يا
از احساسات غلط نشات مى گيرد ، پاى هنر بگذاريم اكنون ما در دورانى هستيم كه آن
آلودگى ها و آن گرفتاريهاى گذشته كه برخى از هنرمندان گرفتار آن بودند ، يا كم شده
و يا در معيارهاى موجود زندگى از بين رفته است با معيارهاى دوران بعد از انقلاب
اين حرفها بيش از گذشته عيب است بنابراين در اين دوران ما نبايد با خروج از
محدوده آن آلودگى ها ، يك چيزهاى ديگرى كه عيب است را به مجوز هنرمند بودن
جايگزين همان گرفتاريها بكنيم غرض اينست كه به اعتقاد من خط انقلاب اصيل و خط
امام كه همان خط اصيل اسلام ناب و خط قرآن است ، بدون كم و كاست بايد دنبال شود
شما ببينيد آن هويت هنرى امام بعد از رحلت شان براى همه آشكار شد شايد خيلى ها
اصلا نمى دانستند كه امام اهل شعر يا شاعر است ، آنهم شعر عرفانى ، با اين مايه
لطافت عرفانى و آن سوخته حالى مخصوص يك انسان عارف دلباخته ! اين بزرگوار ،
با آن روح عرفانى همان كسى است كه صدايش ، قويترين صداها عليه استكبار جهانى
بود ! يعنى لطافت روحى همراه مى شود با آن چنان قوت اراده اى كه بزرگترين كارهاى
روزگار ما را انجام داد واقعا تشكيل