پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر هشتم-ج1-ص42

كه تبليغ دين را در طول زندگى مان در يك جاى مشخصى ديديم در روحانى و عمامه و
منبر و اينها و اين گونه تبليغ دين شده است ذهنيت ما نسبت به تبليغ حالا اين
اواخر مثلا قلم و نوشتن هم شده بود جزء تبليغات دين و جزء وسايل تبليغات دين كه
تازه اين هم درست در اين چند ده ساله اخير قبل از انقلاب براى عموم مردم جا
نيفتاده بود لذا از تبليغ دين فورا منبر و محراب و تريبون سخنرانى تداعى مى شود ،
در حالى كه ابزارهاى ديگر را هم بايد جستجو كرد اعم از ابزارهاى هنرى و غير هنرى
، البته ابزارهاى هنرى بى شك رساترين و بليغ ترين و كارى ترين ابزارهاى ابلاغ و
تبليغ و تبيين پيام است و در اين شكى نيست ليكن كارهاى غير هنرى هم در جاى
خودش و به وسيله مسئولان خودش مى تواند بسيار مهم و كارى و داراى گسترش و تمكن
باشد حالا اگر ما در مسائل هنرى محدوديت هايى داشته باشيم – نسبت به افراد و
اشخاص و هنرمندان و امكاناتى كه در اختيار آنها گذاشته مى شود – در مورد كارهاى
غير هنرى اين محدوديت ها را نداريم و يا لااقل كمتر داريم يقينا بايد روى مسئله
وسائل و ابزارهاى تبليغ فكر بشود و كار بشود و مردم را با انواع و اقسام زبان ها
بايستى با حقايق آشنا كرد ، از طرق مدارس ، از طرق خانواده ها ، در درون خانواده
ها و بوسيله مطرح كردن يك مسئله اساسى در مملكت به عنوان يك مسئله روز و همه
امكانات تبليغى را بايد در او متمركز كرد و از اين قبيل البته روى مسائل هنرى
بايستى تكيه و تاكيد بيشترى بشود اين مطالبى كه آقاى زم بيان كردند ، بسيار درست
است بنده هم در همين حدى كه حالا گوش كردم و شنيدم ، خوب است كه يك مجموعه
هنرى با توجه به همين مبناى كارى و اصولى كه حالا ايشان گفتند ، به اين معنا مشغول
كار باشند و تلاش كنند و اين حوزه هنرى يكى از