پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر هشتم-ج1-ص28

مى بينم كه شما شاعريد و طبع شعر داريد ، حالا به حسب اختلاف بعضى بيشتر و بعضى
مقدارى كمتر لكن آن دقت و وسواسى را كه لازم است و بايد داشت ، كمتر به خرج
مى دهيد من از ديروز كه اينجا نشسته ام ، اين دو رباعى را كه نمى دانم مال كداميك
از آقايان است دارم مى خوانم ، همينطور مرتب به دل من اين دو رباعى نيش مى زند ،
يكى دو مصرع عالى در اين رباعى هست كه با چند مصرع آبكى قاطى شده است ، حالا من
عرضم اين است كه مى بينم يك شاعر درست و حسابى كه گاهى اوقات اوج خودش را
نشان مى دهد ، چرا هميشه اوج نداشته باشد ، ما اين مرغى را كه پرواز مى دهيم ، اگر
چنانچه صد متر رفت بالا ، معلوم مى شود كه تا صد متر مى تواند بالا برود ، حال اگر
همين مرغ ده يا بيست يا پنجاه متر بالا رفت بايد گفت كه تنبلى دارد ، زيرا او
نشان داده كه مى تواند تا صد متر برود ! اگر مى گوييد سخت است ، بله پاره كنيد !
بنده گاهى اوقات كه با دوستان بودم يكى غزل مى گفت ، مى گفتيم غير از مصرع اول
مثلا همه اش را خط بكشيد يعنى از يك غزل ، يك مصراع را ! شما شنيده ايد كه در
قصايد شعراى بزرگ عرب حوليات بود ، يعنى قصائدى كه يك حول ( يك سال ) تمام
روى آن كار مى كردند – هى مى گفت ، مى ديد نشد ، يك كلمه ديگر مى گفت گاهى در طول
يك سال ، يك قصيده را درست مى كرد – اين قصيده ديگر ماندنى است بلاشك در تاريخ
مى ماند و اثر هم مى كند و اگر اينطور نباشد نمى ماند و اثر هم نمى كند ببينيد اين
خصوصيت هنر است كه چون طبع آدمى ملايم است در آن اثر مى كند ، بلاشك هر هنرى در
طبع آدمى اثر مى كند ، اگر چه آن كسى كه مورد اثر قرار گرفته ، نتواند آن هنر را
تحليل كند ، اما اثر ، كار خودش را كرده و آدمى را منقلب مى كند اگر مايه هنرى
اش كم بود اثر آن