پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر-ج1-ص106

ظريف كه هنرمندى بنشيند و با دست آنرا درست كند ، در مقابل يك جنس لوكس
كارخانه اى كمتر به چشم عامه ى مردم گيرايى دارد . اگر بخواهيم تئاتر را با فيلم
مقايسه بكنيم ، يك چنين چيزى به ذهن مى آيد . قدرشناسان اين هنر كم اند ، در
حاليكه هنر تئاتر از لحاظ تأثير در شنونده و بيننده خصوصياتى دارد كه فيلم آنرا
ندارد ، يا دستكم در اغلب موارد ندارد . يك فيلم بايد خيلى قوى و بازى در آن
فوق العاده و فيلمبردارى و كار تكنيكى و نورپردازى در آن استثنايى باشد تا صحنه ى
بازى آدمها را زنده و ملموس و واقعى جلوه بدهد . اما در تئاتر ، انسانها ،
انسان واقعى اند ، حرف حرفى ست كه از دهن خود او درمى آيد ، چهره ى او در
مقابل بيننده قرار دارد ، تأثيرات قهرى بين دو آدم كه با هم حرف مى زنند در
تئاتر هست و در فيلم نيست . چيزهايى وجود دارد كه يقينا شما كه اهل تئاتر
هستيد به خصوصياتش و ابعادش بيشتر از بنده وارد هستيد . بنده به عنوان يك
مستمع و يك تماشاچى احساس خود را عرض كردم .

به دو دليل و دو جهت ، از اين هنر بايد حداكثر استفاده بشود : يكى از اين

جهت كه امروز حرف گفتنى براى مردم زياد است ، هزار زبان لازم است تا انسان
بتواند اين هزاران پيام را ، اين هزاران حقيقت ناگفته را ، اين هزاران زيبايى
ناشناخته را براى مردم بيان كند . اگر همه ى انواع هنر در جامعه بكار گرفته شود
، باز هم زيبايى هاى ناگفته و حقايق تصوير نشده و ترسيم نشده براى مردم ، در
جامعه ، فراوان است . زيرا كه هنرمند ، بارى ، يك انسان است ، يك انسان
محدود است و هزاران هنرمند ، هزاران انسان محدودند ، در حاليكه حوادث و
واقعيات و زيبايى ها و ظرافتهاى موجود در زندگى بشر نامحدود است . همه ى اينها
را نمى توانند ترسيم كنند . اما به هر حال وقتى كه در يك جامعه اى به خصوص
مثل جامعه ى انقلابى ما كه اين همه حادثه ى نو دارد ، اين همه مسأله ى نو دارد ،
اين همه شگفتيهاى استثنايى در آن مشاهده مى شود ، كه نظير برخى از اينها را ما
در كتابها و در آثار خوانده ايم : اين شهامتها ، اين ايثارها ، اين هوشمنديها ،