پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر-ج1-ص104

خدمت انديشه ى اسلامى ، در خدمت ايدئولوژى مردم و در خدمت اعتقادات و ايمان
مردم است .

پس دومى و سومى يك چيز است . آنچه ملهم از اين تفكر است با آن چيزى كه در

خدمت اوست ، دو چيز نيست . هر آنچه كه از تفكر اسلامى الهام گرفته باشد ، بى شك
در خدمت اين تفكر قرار خواهد گرفت . بنابراين دو نوع خواهيم داشت يكى آن
سينماى سرگرم كننده كه معنايش اين خواهد بود : پوچ ! هيچ چيز ندارد ، جز اينكه
يك ساعتى انسان را مشغول بخود كند و وقت انسان را بكشد . فقط اين فايده را
دارد و يك نوع سينماى ديگرى كه داراى يك محتوائى است كه آن محتوى در جهت
مردم و آرزوها و ايده آلهاى مردم است .

طبيعى است كه من دومى را انتخاب مى كنم و اولى را رد مى كنم ، چرا ؟ براى خاطر

اين كه قبلا شما گفتيد آن سينمائى كه احياء كننده ضد ارزشهاى اسلامى است كنار
گذاشته مى شود . من مى خواهم ببينم سينمائى كه بيكارى و لغو را عملا به انسان
مى آموزد ، اين در خدمت كدام ارزش اسلامى مى تواند باشد ؟ ( مصاحبه كننده : آن
هم كنار گذاشته شده منظور سينمائى است كه بيشتر جنبه ى سرگرمى داشته باشد ) بله
، مگر اينكه بگوئيم جنبه ى سرگرمى قوى دارد . اما محتوا و پيام اسلامى هم دارد .
طبعا من اين را هم مى پسندم و قبول دارم ، اگر طبعا چنين وضعى وجود داشت .

ببينيد من در آن پاسخ سئوال اول آنجا كه راجع به محتوى و جاذبه صحبت كردم

همه ى حرف خود را در اين زمينه گفتم . ما وقتى كه اصل را و ستون فقرات يك
فيلم را محتواى فيلم مى دانيم و پيامى كه او مى خواهد بدهد ، بر روى آن دقت و
تاكيد كنيم ، طبيعى است كه جاذبه ى فيلم ، يعنى همان چيزى كه جنبه ى سرگرم كننده
به فيلم مى دهد و آنرا دلنشين مى كند ، اين را هم ما نمى توانيم نديده بگيريم
بلكه هر دو به هم آميخته و تكميل كننده ى يك هنر تمام است .