پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر-ج1-ص71

جاى دنيا وجود ندارد . حتى گاهى ارزشهاى الهى دارند ولى اسمش را مى گذارند([
ارزشهاى انسانى]( ، مثلا انسان گرايى يا جمع گرايى . به هر حال ، ارزشها گاهى
ارزشهاى الهى ست ، اما جامعه اى بر مبناى جامعه ى الهى وجود ندارد . اين جزو
خصوصيات ماست . اين جزو پيامهاى اصلى شعر ماست . مردم گرايى ويژه ى جامعه ى ما
در هيچ جاى دنيا نظير ندارد و حتى آن را در جوامع انقلابى هم پيدا نمى كنيد . در
جامعه ى ما روحيه ى مردمش همكارى قشرهايش ، سادگى مسؤوليتش ، عدم تمايز بين
قشرهاى گوناگونش جزو خصوصيات انقلابى ماست . رهبرى الهى و معنوى ما ، رهبرى
عرفانى و اين كه فرمانده كل قواى آن يك عارف است ، اين را شما اصلا در تاريخ
امروز كه هيچ ، اصلا در تاريخ سراغ داريد ؟ عرفا را شما كجا پيدا مى كرديد ؟ هميشه
توى خانقاه ها ، توى مسجدها ، در خلوتها و در حال گريه ، اما يك عارفى كه همان
گريه ى نيمه شب را دارد ، همان رياضت دادن به تن خودش را دارد ، همان جذبه هاى
معنوى را دارد ، همان اتصالات و الهامات غيبى را دارد ، آنوقت فرمانده كل
قوا هم هست ، و نيروها را بسيج مى كند براى جنگ و صلح و غيره ، اين چيزهاى منحصر
به فرد ماست . در مورد شخصيت و چهره ى امام به عنوان رهبر انقلاب ، يك وقت
شما امام را از لحاظ عاطفى به عنوان شخصى كه دوستش مى داريد و دلتان به او بسته
است ، در غزلى مدح مى كنيد كه خيلى ها از اين غزل گفته اند . اين پيامى براى مردم
دنيا ندارد . اما معرفى رهبرى در كشور ما ، معرفى ولايت فقيه در كشور ما ،
ولايت فقيه كه ولى بايد فقيه باشد يعنى آگاه به دين ، بهترين دين شناس ،
بهترين دين گرا و فرمانده كل قوا هم باشد . يعنى كليد جنگ و صلح و بسيج عمومى
و چه و چه در دست اوست ، اين يك پديده است . اينها را اگر در شعرهايتان
آورديد ، آنها پيامهاى رساى انقلابند .

چيزهاى ديگرى وجود دارد در انقلاب ما كه اينها براى مردم دنيا ناشناخته است و

از آن جمله حوادث انقلاب است . مثلا شعرى كه بتواند وضعيت ورود امام را تشريح
كند
. از آن روز هشت سال گذشت ، هر كدام از