هنر-ج1-ص62
ايده هاى ضداسلامى و گرايش دارد به فرهنگ غربى ، تجدد غربى و اين نوع چيزها ،
مانند شعرهايى كه در سروده هاى بعضى شعراى اوائل اين قرن شمسى مشاهده مى شود ،
اينان شعرهايى دارند كه ايده و فكر دارد ، بعضى دنبال يك چيزى هستند ، حرفى را
مى خواهند بزنند . اما اين حرفها بهيچوجه رنگ و بوى اسلامى ندارد و گاهى به طور
واضح ضداسلامى هم هست . . . امروز هم هنوز هستند شعرايى كه همان خط را ادامه
مى دهند . . . پس شعرى كه مى خواست ايده اى ، يا هدفى را تعقيب كند ، در
دوران و تاريخ گذشته ى ما ، اگر اسلامى بود از گرايشهاى انقلابى اسلام خالى بود
و اگر غيراسلامى بود كه تكليفش روشن بود ، هيچكدام براى انقلاب و شعر انقلاب
مفيد نيست .
تازه اين([ شعر دعوت]( بود ، شعر بيان فكر و انديشه بود . از اين كه بگذريم
شعرهاى فراوانى هست كه در آن اصلا بيان انديشه و فكر نيست ، ارائه ى يك مرام
نيست ، يا مدح است ، يا هجو است ، يا وصف الحال است ، يا غزل است يا
عاشقانه است ، به انواع و اقسام ، كه بعضى هم در آسمان هفتم هنر قرار دارند ،
خيلى بالا هستند . اما در آنها هيچ ايده اى وجود ندارد . شما در تاريخ شعر ، در
اين هزار و خرده اى سال و در شعرهاى گوناگون ، از زمان رودكى به بعد ، مشاهده
مى كنيد كه چنين چيزهايى وجود دارد : شعرها در نهايت استحكام ، در نهايت
زيبايى و از لحاظ شعرى خيلى خيلى خوب ، اما در آن هيچ نيست . هيچ ايده اى در
آن وجود ندارد جز همان وصف حال عاشقانه يا چيزى شبيه آن ، يا مدح و هجوبنده
يكبار موضوعات گوناگونى را كه در شعر فارسى هست يكجا جمع كردم ، ديدم حدود ده
پانزده تا موضوع كلى در شعرهاى فارسى وجود دارد كه شما هم مى دانيد . خلاصه شعر
انقلاب نيست .
البته يك نكته را همين جا بگويم كه وقتى ما مى گوييم فلان شعر ، شعر انقلاب
نيست ، بدين معنا نيست كه ما آن را مطلقا رد مى كنيم ، ابدا ، شعر انقلاب
نيست ولى ابزارى ست كه يك نفر ممكن است از آن لذتى ببرد ، چون راه ذهنيت هاى
لطيف و ذوقى كه بر روى انسانها بسته نمى شود .