پایگاه تخصصی فقه هنر

هنر-ج1-ص51

يك حادثه نيست ، يك فرهنگ است ، تابلويى است كه در آن شعر بلند عشق را با
خون نگاشته اند و بر تاريخ عرضه كرده اند . ( 1 )

جنگ ، خود شعرى ست كه رساتر از هر سخن بر صفحه ى روزگار نقش مى بندد و

آزادگان جهان بيت الغزل عشق و ايمان و ايثار را بر سنگرهاى جوانمردان رشيد ،
خواهند خواند . ( 2 )

چگونه مى توان هنرمند و شاعر بود و جدال خونين حق و باطل را ، و نور و ظلمت را

، كه امروز از همه جا برجسته تر در جبهه هاى نبرد شجاعانه ى ما با دشمن مهاجم و
متجاوز در جريان است ، نديد و حس نكرد و از آن سخن نگفت ؟ ( 3 )

من گاهى ديده ام كه در صفحه ى اول روزنامه شعرهايى از يك برادر خوب ، آورده اند

كه آن برادر خودش خوب است اما شعرش خوب نيست

. . .

آنوقت اين شعر را در صفحه ى اول و با حروف برجسته چاپ كرده اند . در حاليكه
از نظر معيارهاى ادبى خيلى پيش پا افتاده است ، غلط هم دارد آنهم غلط چاروادارى
، نه غلط انجمنى ( 4 ) ، يعنى قافيه و وزن و همه چيزش خراب است يا حشو زشت
چشمگيرى دارد كه وقتى يك آدم اهل ذوق و شعر روزنامه را بردارد ، ولو به عنوان
اينكه خبرش را بخواند و چشمش به چنين


1 ) – همانجا .

2 ) – همانجا .

3 ) – همانجا . 4 – منظور غلط([ ادبى]( و([ آكادميك]( است ، از نوع

ايراداتى كه در يك انجمن ادبى مى تواند مطرح شود ، نه اغلاط دستورى و بديهى .