هنر-ج1-ص25
مهربان و قدردان سرزمين شان بريدند ؟ اين يك سؤال تاريخى ست : در زبان و بينش
پاره اى از هنرمندان چه نارسايى و نقصانى وجود داشت كه در روزگارى كه عظمت
حركت هاى انسانى مردم ميهنشان ، دنيا را به اعجاب و تحسين واداشته بود ، زبان
و قلم برخى از آنانكه پيش از اين داعيه ى هنرمندى داشتند ، يكباره از گفتن و
نوشتن فروماند . . . يا به يكباره برخلاف اعتقادات و خواستهاى ملتشان گفتند
و نوشتند ؟ ( 1 )
بى شك شعر و هنر نيز مانند همه ى جلوه هاى زيباى زندگى ، ديرزمانى با وسوسه هاى
زور و زر به تصرف گردنكشان و طاغوتيان اعصار درآمده و به زيان خلق خدا و
در خدمت هوسها و خواسته هاى خداوندان ملك و ثروت بكار رفته است . ولى با
وجود اين پيرايه هاى زشتى كه بدخواهان و بدآموزان بر قامت اين موهبت آسمانى
بستند ، هرگز نخواهند توانست لطف و ارزش حقيقى آن را از بين ببرند . در تاريخ
آنها كه زبان به ستايش ستمگران گشودند يا شعر را وسيله ى ترويج فساد و تباهى و
قاصد زشتى و نامردمى كردند ، نتوانسته اند آبروى شعر را ببرند ، بلكه فقط آبروى
خود را برده اند . ( 2 )
در گذشته ، تشويق به شعر و هنر خدعه اى بيش نبود . اولا گروهى خاص و تنها
كسانى را شامل مى شد كه آماده بودند ، آن([ حله تنيده زدل ، بافته زجان]( را
زير پاى جباران فرش كنند و با هديه ارزشمند خدا ، دل خداوندان زور و زر را به
دست آورند . . . ثانيا دستهاى زر و زور و تزوير ، چشمها را از ديدن افق روشن و
زيبايى كه مفهوم الهى جامعه و انسان بر آن ترسيم شده است ، بسته بودند . ( 3 )
1 ) – پيام به([ چهارمين كنگره ى شعر و ادب و هنر]( ، 26 / 2 / 1362 .
2 ) – پيام به([ نخستين كنگره ى دانشجوئى شعر و ادب]( ، 27 / 9 / 1363 .
3 ) – همانجا .