پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص76

((براى ماه منزل ها مقرر داشتيم (تا در آخر ماه ) چون چوب خوشه خرماى خشكيده برگردد.))

و آب كش خرما پس از شش ماه از چيدن ميوه اش باريك و خميده مى شود. (326)

معناى حين

مردى نَذر كرده بود ((حينى )) روزه بگيرد.

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

بايد شش ماه روزه بگيرد، به دليل آيه شريفه :

((تُوْتى اُكُلها كُلَّ حينٍ بِاِذْنِ رَبِّهَا))

((ميوه اش را در هر وقتى به فرمان پروردگارش مى دهد))

و آن شش ماه است . (327)

معناى شى ء

مردى به ((شى ء)) (چيزى ) از مالش وصيّت كرد.

معناى ((شى ء)) را از امام سجّاد عليه السلام پرسيدند.

آن حضرت فرمود:

((شى ء)) در كتاب على عليه السلام يك ششم است . (328)

6 معناى سفله

مردى نزد خليفه دوم آمده گفت :

همسرم به من گفته ((سفله )) (فرومايه )

من به او گفته ام اگر سفله باشم تو طلاق هستى .

خليفه دوم به وى گفت :

اگر دنباله رُو افراد قصّه گو و معركه گير هستى ، و به دربار پادشاهان مى روى سفله اى و زنت از تو جداست .

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به وى فرمود:

اگر از آنچه كه مى گويى و يا در باره ات مى گويند باكت نيست سفله مى باشى . (329)

7 معناى زمان

مردى نذر كرد ((زمانى )) روزه بگيرد، اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

زمان پنج ماه است و ((حين )) ششماه . (330)

8 معناى لا شى ء

از جمله سؤ الات كتبى پادشاه روم از معاويه يكى معناى ((لاشى ء)) بود معاويه پاسخش را ندانست .

عمرو بن عاص از قضيّه با خبر گرديد، به معاويه گفت :

اسب خوبى براى فروش به لشگرگاه على بفرست و به فرستاده بگو اگر قيمت اسب را از تو پرسيدند بگو ((لاشى ء)) اميد است بدين وسيله مشكل حلّ شود.

از اين رو مردى اسبى برداشت و به لشگرگاه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام رهسپار گرديد،

اتّفاقا حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام با قنبر از كنار مرد عبور مى كردند.

امام على عليه السلام به قنبر فرمود:

برو اسب را از اين مرد بخر.

قنبر نزد مرد رفت و به وى گفت :

اسبت را به چند مى فروشى ؟

آن مرد گفت : به ((لاشى ء))

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به قنبر فرمود:

اسب را از او بگير.

مرد گفت : پس ((لاشى ء)) را به من بده .

اميرالمؤ منين او را در بيابان برد و سراب را به وى نشان داد و به او فرمود:

اين ((لاشى ء)) است .

مرد گفت : از كجا مى گوئى ؟

امام على عليه السلام فرمود:

به دليل آيه قرآن :

((يَحْسَبُهُ الظَّمَاَّن ماءا حَتَّى اِذَا جَاءَ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئا))

((تشنه سراب را آب مى پندارد و چون بدان نزديك شود نمى يابد او را چيزى )) (331)

9 معناى اكراه و اجبار

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:

سوگند خوردن بر قطع خويشاوندى و براى ستم نمودن و در صورت اكراه و اجبار اثرى ندارد.

فرق اكراه و اجبار را از آن حضرت پرسيدند،

فرمود:

اكراه از طرف پادشاه است و اجبار از زن و فرزند. (332)

10 معناى قامت

امام صادق عليه السلام فرمود:

در كتاب على عليه السلام قامت يك ذراع و دو قامت دو ذراع است . (333)

پنجم پاسخ به مسائل حيوانات

پيامبر6 در حقّ على 6 دعا كرد

در زمان رسول خدا صلى اللّه عليه واله گاو نرى الاغى را كشته بود، پس هنگامى كه آن بزرگوار در ميان جمعى از اصحاب خود كه خليفه اوّل و دوم نيز در ميان آنان بودند، نشسته بود طرفين دعوى نزد آن حضرت آمده و نزاع خود را مطرح كردند.

در اين موقع پيامبر خدا صلى اللّه عليه واله به خليفه اوّل رو كرده و فرمود: بين آنان داورى كن !

خليفه اوّل گفت :

ضمانى نيست ؛ زيرا حيوانى حيوان ديگرى را كشته است .

پيامبر به خليفه دوم فرمود:

تو بين آنان قضاوت كن ! عمر گفتار ابوبكر را تكرار كرد.

رسول خدا صلى اللّه عليه واله به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام رو كرد و فرمود: