پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص74

حضرت على عليه السلام فرمود:

اين كودك سزاوارترست به اين مال از تو و از ساير مردم .

و آنگاه به حاضران دستور داد استخوان را بو كنند، و چون بو كشيدند، هيچگونه تاءثيرى در آنها نگذاشت .

و دوباره كودك از آن بو كشيد و خون زيادى از بينى او جارى شد، پس مال را به كودك تسليم نموده و فرمود:

به خدا سوگند نه من دروغگو هستم و نه آن كسى كه اين اسرار را به من آموخته است . (314)

9 آثار آب فرات

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمود:

اگر اهل كوفه اوّلين غذاى نوزادان خود را آب فرات قرار مى دادند، فرزندانشان از شيعيان ما مى شدند. (315)

0 روش هدايت كردن دشمن

هنگامى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به جنگ جَمَل مى رفت ، چون به نزديكى بصره رسيد، بصرى ها ((كليب جرمى )) را نزد آن حضرت فرستادند تا معلوم كند كه آيا آن حضرت بر حقّ است يا نه ؟

تا شكّ و ترديد از انان برطرف گردد.

اميرالمؤ منين عليه السلام كليب را از برنامه ها و هدف خود آگاه ساخت و كليب دانست كه آن حضرت بر حق است .

در اين موقع حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به او فرمود:

با من بيعت كن !.

كليب گفت :

نمى توانم ؛ زيرا من فرستاده قومى هستم و بدون اجازه آنان نمى شود با شما بيعت كنم .

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به او فرمود:

حالا به من بگو اگر اين گروه تو را در پِى آب و گياه مى فرستادند و تو سرزمين مناسبى پيدا مى كردى و به آنان خبر مى دادى و ايشان با تو مخالفت نموده به محل خشكى مى رفتند باز هم از آنان پيروى مى كردى ؟

كليب گفت : هرگز.

امام على عليه السلام گفت :

اكنون دستت را براى بيعت به سوى من دراز كن .

كليب مى گويد:

به خدا سوگند، پس از آن كه حجّت را بر من تمام كرد، ديگر نتوانستم امتناع ورزم ، پس با آن حضرت بيعت كرد. (316)

1 كينه توزى و خود آزارى

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مردى را ديد كه به منظور زيان رساندن به دشمن خود به گونه اى تلاش مى كند كه زيانش به او مى رسيد.

پس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به او فرمود:

تو مانند كسى هستى كه نيزه به پهلوى خود فرو مى كند تا رديف خود را بكشد. (317)

مى شود داستان عبداللّه زبير را به عنوان مصداق اين ماجرا نقل كرد.

آنگاه كه عبداللّه بن زبير با مالك اشتر در ميدان جنگ جمل ، در يك مبارزه سخت هر دو بر زمين افتاده و مالك بر روى سينه عبداللّه نشست ،

عبداللّه فرياد برآورد:

من و مالك را بكشيد!

مالك اشتر مى گويد:

تنها سبب نجات من اين شد كه عبداللّه مرا با نام (مالك ) معرّفى مى كرد و من نزد مردم به اشتر معروف بودم و اگر مرا به اشتر معرّفى مى نمود، حتما مرا مى كشتند.

عبداللّه راضى بود براى نابود شدن مالك او را همراه مالك بكشند از اين رو مالك با شگفتى مى گفت :

به خدا سوگند من از سادگى او بسى در شگفت بودم كه كشتن من با كشتن خودش چه سودى برايش داشت . (318)

2 راه اثبات ديندارى

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام شهادت دو مرد عادل را براى اثبات كفر كافر مى پذيرفت ،

امّا شهادت هزار نفر را بر برائت او ردّ مى كرد و مى فرمود:

دين كافر پنهان است و با گواهى دو نفر ثابت مى شود. (319)

3 آثار شراب نوشى

از اميرالمؤ منين عليه السلام پرسيدند:

شما معتقديد كه شراب نوشيدن از زنا و دزدى بدترست ؟

آن حضرت فرمود:

آرى ؛ زيرا كسى كه زنا مى كند بسا مرتكب گناه ديگرى نشود، ولى كسى كه شراب نوشيد هم زنا مى كند هم دزدى مى كند، هم مرتكب قتل حرام مى شود و هم نماز نمى خواند. (320)

4 كفّاره در لباس احرام