الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص66
از ابن خلكان نقل شده كه :
((جابر بن حيان كتاب بزرگى در حدود هزار صفحه در صنعت كيميا نگاشته كه مشتمل بر پانصد رساله از امام صادق عليه السلام در اين زمينه مى باشد)).
و نيز جرجى زيدان مى گويد:
((جابربن حيان از شاگردان امام صادق عليه السلام نخستين كسى بوده كه اساس شيمى جديد را بنا نهاده است .))
9 خطّ و خطاطى
الف روش زيبا نويسى
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به منشى خود عبيداللّه بن ابى رافع فرمود:
در دواتت ليقه بگذار زبانه قلمت را طولانى گردان ، بين سطرهايت فاصله بينداز، و حروفت را نزديك هم بنويس ، زيرا رعايت اين نكات بر زيبايى خط مى افزايد. (258)
ب روش تمركز فكرى خطّاط
و نيز آن حضرت عليه السلام نسبت به روش تمركز فكر براى خط نويسى به كاتب خود فرمود:
روى زمين بنشين ، و قلم را با انگشتانت بگير و چشمانت را در صورتم قرار ده تا هرچه مى گويم آن را در قلبت جاى دهى . (259)
روزى اميرالمؤ منين عليه السلام به بازار قصاب ها تشريف برده و آنان را از فروختن هفت چيز از گوسفند نهى كرد:
1 خون
2 گوشه هاى دل
3 سپرز
4 رگ نخاع
5 غده ها
6 خُصيه ها
7 آلت نرى
يكى از قصاب ها گفت :
يا اميرالمؤ منين ، سپرز و كبد يكى هستند و فرقى بين آنها نيست .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به او فرمود:
چنين نيست ، اكنون دو ظرف آب برايم بياور.
دو ظرف آب ، و كبد و سپرزى براى آن حضرت آوردند، آنگاه فرمود:
كبد و سپرز را از وسط بكشافيد.
سپس دستور داد:
آنها را در آب بخيسانند.
چون چنين كردند ديدند كه كبد، سفيد شده چيزى از آن كم نگرديد، ولى سپرز سفيد نشده و تمامش مبدّل به خون گرديده و به صورت پوست و مقدارى رگ در آمد.
در اين هنگام آن حضرت عليه السلام به معترض رو كرده و فرمود:
اين را كه ديديد فرق آنها بود، كبد گوشت است و سپرز خون . (260)
سروى در مناقب آورده :
چهل زن نزد خليفه دوّم رفته از او از شهوت آدمى پرسش نمودند.
خليفه دوم گفت :
مرد داراى يك جزء و زن نُه جزء است .
پرسيدند:
پس چگونه است كه مردان از انواع زنان دائم و متعه و كنيز استفاده مى كنند ولى براى زنان جز يك مرد جايز نيست ؟!
خليفه دوم پاسخ اين سئوال را ندانست ، از اميرالمؤ منين عليه السلام سؤ ال كرد.
اميرالمؤ منين به آنان دستور داد:
هر كدام ظرفى پر از آب بياورند.
و آنگاه فرمود: همه آبها را در ظرف بزرگى بريزند.
و سپس به هر يك فرمود:
حالا هر كدامتان آبى را كه ريخته ايد بردارد.
گفتند: قابل جداسازى نيست .
امام على عليه السلام نتيجه گرفت كه اگر آن قانون نبود، فرق بين اولاد و نسب ممكن نبود و ميراث و نسب باطل مى گشت . (261)
هنگامى كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بر اهل بصره پيروز گرديد و اسيرانشان را آزاد كرد بعضى از ياران آن حضرت به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام عرضه داشتند:
چگونه خون هاى آنان بر ما حلال بود ولى اسيرانشان بر ما حرام ؟
حضرت على عليه السلام فرمود:
چگونه حلال باشد بر شما زنان و فرزندانى كه در مملكت اسلام و مسلمانان زندگى مى كنند، آنچه را كه دشمن در لشكرگاه خود بر جاى گذاشته براى شما غنيمت است ، ولى آنچه كه در خانه ها پنهان كرده بر شما حلال نيست .
و چون بر گفتار خويش اصرار ورزيدند آن حضرت عليه السلام براى آگاهى آنان فرمود:
پس بر عايشه (همسر رسول خدا) قرعه بزنيد، قرعه به نام هر كس در آمد عايشه را به او خواهم داد.
آنان به خود آمده توبه و استغفار نموده و از نزد آن حضرت خارج شدند. (262)
مردى نزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمده گفت :