الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص62
و يك شتر باقيمانده خود را نيز برداشت . (223)
مردى يهودى نزد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آمده گفت :
عددى به من بگو كه بدون كسرى داراى 2:1 و 3:1 و 4:1 و 5:1 و6:1 و 7:1 و 8:1 و9:1 و10:1 باشد.
امام على عليه السلام به وى فرمود:
اگر بگويم مسلمان مى شوى ؟
گفت : آرى .
پس به وِى فرمود:
((اِضْرِبْ اَيّامَ اُسْبُوعِكَ فى سَنَتِكَ)) (224)
((روزهاى هفته ات را در سالت ضرب كن ))
كه حاصل آن مطلوب توست .
و چون يهودى آن را صحيح يافت مسلمان شد. (225)
شيخ بهائى در ((خلاصة الحساب )) (226) آورده ، اگر عدد ماه ها در روزهاى ماه و حاصل آن در روزهاى هفته ضرب شود عددى به دست مى آيد كه بدون كسرى بر همه اعداد ياد شده قابل قسمت است .
و نيز اگر مخرج اعدادى را كه حرف عين در آنها هست كه عبارتند از:
((ربع ، سبع ، تسع و عشر))
(يعنى چهار و هفت و نه و ده درهم ضرب شوند حاصل عددى است كه بر تمام اعداد مذكور تقسيم مى شود. (227)
آن روز كه اميرالمؤ منين عليه السلام در جنگ جمل بر دشمن خويش پيروز گرديد با گروهى از ياران مهاجر و انصار خود وارد بيت المال بصره شد و در كنار درهمها و دينارها ايستاد و زمانى به آنها خيره شد و آنگاه سكّه هاى طلا و نقره را چنين مخاطب ساخت :
((اى درهم هاى سفيد! و اى دينارهاى زرد! غير مرا مغرور كنيد)).
و پس از چند لحظه ديگر كه نگاهش را ادامه داد، به همراهان خود فرمود:
اينها را بين اصحاب من و كسانى كه با من هستند پانصد تا پانصد تا، قسمت كنيد، چون دستور را اجراء كردند كاملا درست بود و يك درهم كم نيامد،
در آن روز تعداد مردان دوازده هزار نفر بود. (228)
در كتاب (( مناقب )) (229) آمده ، كه حضرت على عليه السلام در ابتداى خلافتش در مدينه به منبر رفت و به ياران و شيعيان خود فرمود:
ميان صف ها گردش كنيد و به مردم بگوييد آيا كسى از خلافت من ناراضى است ؟
در اين هنگام فرياد مردم بلند شد همگى به يك صدا گفتند:
((خدايا! ما از پيامبرت و پسر عمّش راضى و خشنود هستيم و فرمانشان را به جان و دل مى پذيريم .))
آنگاه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به عمّار فرمود:
اى عمار برخيز! و در بيت المال برو و به هر نفر سه دينار بده و براى خود نيز سه دينار بياور.
عمّار با ابوالهيثم و گروهى ديگر از مسلمانان به طرف بيت المال رفته و حضرت نيز از منبر پايين آمد و رهسپار مسجد قبا گرديد و در آنجا به نماز و نيايش و دعا مشغول شد.
عمّار با همراهانش وارد بيت المال شده سيصد هزار دينار در آن يافتند و تعداد مردم را نيز صدهزار نفر.(هر نفرى سه دينار).
در اين هنگام عمّار به حاضران رو كرده و گفت :
به خدا سوگند كسى نه از تعداد مردم مدينه و نه از مقدار دينارها به امام اطّلاع داده است ، و اين خود نشانه و آيتى است كه حقانيت او را اثبات نموده بر شما واجب است كه مطيع و فرمانبردار او باشيد.
از آن ميان طلحه و زبير و عقيل از گرفتن دينارها امتناع ورزيدند. (230)
حضرت امير عليه السلام بر منبر خطبه مى خواند، مردى از آن حضرت پرسيد:
شخصى وفات كرده و زنى و پدر و مادرى و دو دختر از خود بر جاى نهاده ، سهم زن چقدر مى شود؟
حضرت فرمود:
يك هشتم او به يك نهم مبدّل گرديد.
كه اين مسئله به ((مسئله منبريّه )) شهرت يافت .
(سروى ) در بيان تبديل يك هشتم به يك نهم مى گويد،
سهم پدر و مادر يك سوم است و سهم دو دختر دو سوم و سهم زن يك هشتم .
و روشن است كه در اين صورت فرض مسئله از واحد صحيح زيادتر بوده است ،