الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص49
سپس به من فرمود:
اَنِحْ نَحْوَه
(( به اين نحو پيش برو. )) (166)
ابوالاسود مى گويد:
آنرا گرفته و به منزل رفتم و يك دوره قواعد نحو را برطبق راهنمائى و طرح حضرت نگاشتم و بعد آنرا به حضرت نشان دادم و تا آنكه اشكالاتش را رفع كرد.
مثلا در اسماء مشبّهة بالفعل فرمود:
چرا كاءنَ را ننوشتى .
گفتم : نمى دانستم از آنهاست ،
فرمود: از جمله آنهاست .
اين قواعد نزد ((ابوالاسود)) بود و به سبب بخلى كه داشت ، آنرا به كسى نشان نمى داد و از آنجا كه عالِم به ادبيّات عرب بود واليان پس از حضرت امير عليه السلام او را احترام مى كردند.
از جمله اين واليان زيادبن ابيه بود كه از جانب معاويه ولايت عراق را در دست داشت .
زياد فرزندش ابن زياد را به شام نزد معاويه فرستاد.
ابن زياد در سخن گفتن به زبان عربى ناتوان بود و غلط تلفّظ مى كرد، چرا كه مادرش سميّه از غير عرب بود و حتّى پدر زياد هم غلط گفتن او را درك نكرده بود.
معاويه كه در مكّه بزرگ شده بود و از قبيله قريش كه فصيح ترين قبائل عرب بود، اشتباه را تشخيص داد، و به زياد نوشت كه به پسرت سخن گفتن به زبان عربى را تعليم بده ، او غلط حرف مى زند. (167)
زياد كسى را فرستاد و ابوالاسود را احضار كرد و از او خواست قواعد زبان عرب را كه حضرت امير عليه السلام به او آموخته بود، براى تعليم فرزندش در اختيار او بگذارد.
ابوالاسود نپذيرفت .
زياد حيله اى بكار برد، كسى را واداشت تا در مسير ابوالاسود قرآن را غلط بخواند،
او هم آيه سوّم سوره برائت را اينطور خواند
((إ نَّ اللّهَ بَرِى ءٌ مِنَ الْمُشْرِكي نَ وَ رَسُولِهِ))
(و رسولهُ را به كسر لام خواند)
صحيح آن رسوله به ضمّ لام است .
يعنى خداوند و رسولش از مشركين بيزارند. (168) ابوالاسود پس از شنيدن اين غلط خوانى و تحريف قرآن ، حالش دگرگون شد و تصميم گرفت تا نحو را براى حفظ قرآن از تغيير و تبديل به مردم تعليم كند.
براى رسيدن به اين هدف دو اقدام كرد:
الف اعراب گذارى قرآن مطابق قواعد نحو
تا عموم مردم قرآن را صحيح بخوانند.
ب تعليم علم نحو
براى انجام اين كار اوّل نزد زياد برگشت و گفت :
ده نفر نويسنده زبردست از قبيله عبدالقيس براى من انتخاب كن تا اين كار را انجام دهم .
زياد خواسته او را برآورد،
ابوالاسود به آنان گفت :
قرآن را از اوّل تا آخر مى نويسيد،
بعد من يكبار قرآن را با دقّت مى خوانم . شما در آخر كلمات به دهان من نگاه كنيد،
هر جا كه دهانم را باز مى كنم ، يك نقطه روى حرف بگذاريد (فتحه )
و هرجا لبم را پائين مى آورم يك نقطه زير آن حرف بگذاريد (كسره )
و هرجا دهانم را جمع مى كنم يك نقطه برابر آخر حرف بگذاريد (ضمّه ).
ابوالاسود پس از آنكه آن ده تن نوشتن قرآن را به پايان رساندند، خود از اوّل قرآن شروع بخواندن كرد و آنان مطابق دستور او قرآن را اعراب گذارى كردند.
ابوالاسود علم نحو را كه از استاد خود، حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آموخته بود به اين ترتيب روى قرآن پياده كرد و باعث شد كه همه مردم قرآن را مطابق قواعد زبان عرب و بدون تحريف بخوانند.
از طبقه سوّم شاگردان او در علم نحو، ((خليل بن اءحمد فراهيدى )) بود كه او نقطه بالا و پائين حروف را كشيده و نقطه برابر كلمه را به صورت ((واو)) كوچك نوشت و فتحه و كسره و ضمّه را به صورت فعلى درآورد.
پس از خليل تا امروز همه قرآنها اين چنين اعراب گذارى شد.
كار دوّم ((ابوالاسود))، آن بود كه علم نحو را به جمعى تعليم نمود، كه از جمله آنها دانشمندان زير مى باشند:
1 سه فرزندش عطاء و ابوالحارث و ابوحرب