پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص34

و كلمه را به (( معرفه )) و (( نكره )) و انواع اعراب و حركات را به ضمّ و نصب و جرّ و جزم تقسيم كرد.

و اين كارى است شگفت آور، زيرا تقسيم بندى كلام و كلمه و حركات به صورت ياد شده و منحصر دانستن آنها در اين چند قسم ، به طورى كه تا كنون كسى نتواند بر آن بيافزايد يا از آن بكاهد، امرى مهمّ و از شگفتى هاى علم امام است . (117)

ابن خلّكان و ديگران مى نويسند:

اوّل كسى كه علم نحو را به ابوالاسود دوئلى القا كرد و فوائد آن را به او تعليم داد، على بن ابيطالب عليه السلام بود.

سپس ابوالاسود ((نَحى نَحْوَهُ)) روش خود را به همان برگردانيد و براساس همان رهنمودها به تفريع فروعات آن پرداخت ، بدين جهت اين علم ، علم نحو ناميده شد. (118)

آگاهى امام على عليه السلام به كتب آسمانى

الف امام على عليه السلام فرمود:

اَنَا الَّذى عِنْدى اَلْفُ كِتابٍ مِنْ كُتُبِ الاْ نبِياء، اَنَا الْمُتَكَلِّمُ بِكُلِّ لُغَةٍ فِى الدُّنْيا.

((من آن كسى هستم كه هزار كتاب از كتاب هاى پيامبران در پيش من است ، و با هر لغتى كه در دنيا است با آن سخن مى گويم )). (119)

ب اصبغ بن نباته مى گويد: (120)

امام على عليه السلام روزى در ايّام خلافت خود به سوى مسجد رفت ، در حالى كه رداى پيغمبر را پوشيده و عمّامه آن جناب را بر سر گذارده بود، بر روى منبر قرار گرفت و حمد و ثناى الهى را بجا آورد و مردم را پند داد، سپس ‍ با كمال وقار و آرامش به منبر تكيه داده و انگشتان را از هم باز نموده بر بالاى شكم خود قرار داد و فرمود:

سَلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدوُنى ، سَلُونى فَاِنَّ عِنْدى عِلْمُ الاْ وَّلي نَ وَ الاْ خِري نَ اَما وَ اللّهِ لَوْ ثُنِىِّ لِىَ الْوَسادَةُ لَحَكَمْتُ بَيْنَ اَهْلِ الْتَوْرايَةِ بِتَوْراتِهِمْ وَ بَيْنَ اَهْلِ الاِْنجيلِ بِاِنْجي لِهِمْ

وَ بَيْنَ اَهْلِ الزَّبُورِ بِزَبُورِهِمْ

وَ بَيْنَ اَهْلِ الْفُرقانِ (الْقُرآنُ) بِفرْقانِهِمْ

حَتّى يَنْهى كُلُّ كَتابٍ مِنْ هذِهِ الْكُتُبُ

وَ يَقُولُ (121) يا رَبِّ اِنَّ عَلِيّا قَضى بِقَضائِكَ وَ اللّهِ اِنّى لاَ عْلَمُ بِالْقُرْآنِ وَ تَاءوي لِهِ مَنْ كُلِّ مُدَّعِ عِلْمِهِ

وَ لَوْلا آيَةٌ فى كِتابِ اللّهِ تَعالى لاَ خْبَرْتُكُمْ بِما يَكُونُ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ.

ثُمَّ قالَ: سَلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونى فَوَالَّذى خَلَقَ الْحَبِّةَ وَ بَرَاءَ النَّسَمَةَ لَوْ سَاَلُْتمُونى عَنْ آيَةٍ لاَ خْبَرْتُكُمْ بِوَقْتِ نُزُولِها وَ في مَ نَزَلَتْ

وَ اَنْبَاءتُكُمْ بِناسِخِها مِنْ مَنْسُوخِها وَ خاصِّها مِنْ عامِّها وَ مُحْكَمِها مِنْ مُتَشابِها وَ مَكّيها مِنْ مَدَني ها وَ اللّهِ ما مِنْ فِئَةٍ تَضِلُّ اَوْ تَهْدى اِلاّ اَعْرَفُ قائِدِها وَ سائِقِها وَ ناعِقِها اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ. (122)

((اى مردم هرچه مى خواهيد از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد كه دانش ‍ گذشتگان و آيندگان در نزد من است .

سوگند به خدا اگر امكان داورى برايم حاصل شود، هر آينه حكم مى كنم ميان اهل تورات با تورات آنها،

و ميان اهل انجيل با انجيلشان

و ميان اهل زبور با زبورشان ،

و ميان اهل قرآن با قرآن آنها،

و حقايق هر يك از اين كتب را براستى آشكار مى سازم ،

به گونه اى كه اگر خداوند آن كتابها را گويا كند و به نطق آورد، اظهار مى دارند كه :

خدايا على به حكم واقعى داورى نمود.

به خدا سوگند، از تمام مردمى كه ادّعاى علم و دانش در مورد قرآن مى كنند من به حقايق و تاءويلات آن از همه آنها واقف تر و داناترم ،

اگر آيه اى نبود باز هم من ، از تمام پيش آمدهائى كه تا روز قيامت مى شوند شما را با خبر مى ساختم .

پس از اين فرمود:

بپرسيد از من پيش از آنكه مرا نيابيد.

سوگند به آن خدائى كه دانه را مى شكافد و مردم را به هستى مى آورد، اگر يكايك آيات را از من بپرسيد به شما خواهم گفت كه :

چه وقت و براى چه كسى نازل شده و نيز از ناسخ و منسوخ ، خاصّ و عامّ و محكم و متشابه ، مَكّى و مَدَنى آنها خبر مى دادم .