الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص33
همچنين فرقه اشعرى و طرفداران تفكّر جبر منسوب به ((ابوالحسن اشعرى )) است ،
و ابوالحسن شاگرد ((ابو على جبائى )) است ،
و او نيز از شاگردان بزرگ معتزله ((واصل بن عطا)) است ،
پس فرقه اشعرى نيز هرچه دارند از على بن ابيطالب عليه السلام مى باشند.
يكى ديگر از علوم اسلامى ، علم فقه و احكام دين است ، كه پايه و اساس آن از حضرت على عليه السلام مى باشد،
هر فقيهى كه در اسلام پيدا شده ريزه خوار سفره امام على عليه السلام بوده و همواره از فقه و دانش آن حضرت استفاده كرده است .
بسيارى از بزرگان فرقه هاى اسلامى به نحوى شاگرد حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بوده اند.
احمد بن حنبل (رئيس مذهب حنبلى ) شاگرد شافعى (پيشواى مذهب شافعى ) بوده و او نيز با دو واسطه شاگرد ابوحنيفه است و خود ابوحنيفه نيز شاگرد جعفر بن محمّد باقر عليه السلام ششمين پيشواى شيعيان بوده و جعفر بن محمّد نيز شاگرد پدرش امام محمّد باقر و او با دو واسطه شاگرد جدّش على عليه السلام بوده است ، كه اكثر روايات فقهى را از آن حضرت نقل كردند.
با اين توضيح ، شاگردان ابوحنيفه مانند: ((ابو يوسف )) و ((محمّد بن الحسن شيبانى )) و ديگران ، فقه و احكام دين را از ابوحنيفه گرفته اند.
مالك بن انس (سر سلسله فرقه مالكى ) نيز شاگرد ((ربيعة الرّاى )) و او هم شاگرد ((عكرمه )) و او نيز شاگرد ((عبداللّه بن عبّاس )) است و عبداللّه بن عبّاس هم از شاگردان ممتاز امام على عليه السلام بوده است .
اين چهار تن (ابوحنيفه ، شافعى ، احمد بن حنبل ، مالك بن انس ) كه از آنها نام برديم و گفتيم كه فقه و دانش خود را از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام ياد گرفته و شاگرد او بوده اند، فقهاى چهارگانه چهار مذهب اهل سنّت مى باشند.
و امّا فقه شيعه و بازگشت و ارتباط آن باشخص اميرالمؤ منين بسيار روشن است كه هزاران حديث فقهى از آن حضرت به يادگار مانده و راه گشاى فقهاى شيعه مى باشد.
و عبداللّه بن عبّاس ، فقه و احكام دين را از امام على عليه السلام گرفته است .
براساس اعتراف همه دانشمندان ، خليفه دوم نيز در بسيارى از مسائل كه در حلّ آن عاجز مى ماند، به حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام مراجعه مى كرد.
و مكرّرا با صراحت مى گفت :
لَوْ لا عَلِىُّ لَهَلَكَ عُمَرُ
((اگر على نبود كه مسائل مشكله اسلام را حلّ كند عمر به هلاكت مى افتاد.))
و همچنين گفته است كه :
لا بَقي تُ لِمُعْضَلُةٍ لَيْسَ لَها اَبُوحَسَنِ
(( خدا نكند من در مسئله مشكلى فرومانم و على نباشد كه آنرا حلّ كند.))
و نيز روزى صحابه را مخاطب ساخت و گفت :
لا يَفْتِيَنَّ اَحَدُكُمْ فِى الْمَسْجِدِ وَ عَلِىُّ حاضِرٌ.
((تا على عليه السلام حضور دارد كسى از شما فتوى ندهد.))
و پيامبر صلى اللّه عليه واله به اصحاب خود فرمود:
اَقْضاكُمْ عَلِىُّ
(( على عليه السلام در قضاوت از همه شما آگاه تر است .)) (112)
و پايه قضاوت هاى يادشده همان فقه اسلامى است ، از اين رو امام على عليه السلام كه سرآمد فقهاى صحابه پيامبر است .
همه عرفاى جهان اسلامى ، و فِرَق اسلامى اعتراف دارند كه از امام على عليه السلام عرفان آموخته اند،
عرفاى بزرگى چون :
شبلى ، (113)
جنيد بن بغدادى ، (114)
سرى سقطى ، (115)
و ابويزيد بن بسطامى
و معروف كرخى ، (116)
و غير آنها، به اين مطلب تصريح كرده اند.
يكى ديگر از علوم اسلامى ، علم نحو و ادبيّات عرب است ،
همه مى دانند كه مبتكر اين فنّ حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام است .
و در حقيقت آن حضرت بود كه اصول و قواعد علم نحو را براى ((ابوالاسود دوئلى )) انشاء و املاء كرد و از جمله فرمود:
كلام بر سه قسم است ؛ اسم و فعل و حرف .