پایگاه تخصصی فقه هنر

الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص20

وٍّ رواية : كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ.

وٍّ رواية اءخرى : بِلاَ دُكُمْ اءَنْتَنُ بِلاَ دِ اللّهِ تُرْبَةً: اءَقْرَبُهَا مِنَ الْمَاءِ، وَاءَبْعَدُهَا مِنَ السَّمَاءِ، وَبِهَا تِسْعَةُ اءَعْشَارِ الشَّرِّ، الُْمحْتَبَسُ فِيهَا بِذَنْبِهِ، وَالْخَارِجُ بِعَفْوِ اللّهِ. كَاءَنِّي اءَنْظُرُ إِلَى قَرْيَتِكُمْ ه ذِهِ قَدْ طَبَّقَهَا الْمَاءُ، حَتَّى مَايُرَى مِنْهَا إِلا شُرَفُ الْمَسْجِدِ، كَاءَنَّهُ جُؤْجُؤُ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ!

عوامل سقوط جامعه

(روانشناسى اجتماعى مردم بصره )

شما سپاه يك زن بوديد، و پيروان حيوان ((شتر عايشه ))، تا شتر صدا مى كرد مى جنگيديد، و تا دست و پاى آن قطع گرديد فرار كرديد، اخلاق شما پَست ، و پيمان شما از هم گُسسته ، دين شما دورويى ، و آب آشاميدنى شما شور و ناگوار است ، كسى كه ميان شما زندگى كند به كيفر گناهش گرفتار مى شود، و آن كس كه از شما دورى گزيند مشمول آمرزش پروردگار مى گردد، گويا مسجد شما را مى بينم كه چون سينه كشتى غرق شده است ، كه عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه مى كند، و سرنشينان آن همه غرق مى شوند.

و در روايتى است :

سوگند به خدا، سرزمين شما را آب غرق مى كند، گويا مسجد شما را مى نگرم كه چون سينه كشتى يا چونان شتر مرغى كه بر سينه خوابيده باشد بر روى آب مانده است .

و در روايت ديگر:

مانند سينه مرغ روى آب دريا.

و در ورايت ديگرى آمده :

خاك شهر شما بد بُوترين خاكهااست ، از همه جا به آب نزديكتر (46) و از آسمان دورتر، و نُه دَهم شرّ و فساد در شهر شما نهفته است ، كسى كه در شهر شما باشد گرفتار گناه ، و آن كه بيرون رود در پناه عفو خداست .

گويى شهر شما را مى نگرم كه غرق شده ، و آب آن را فرا گرفته ، چيزى از آن ديده نمى شود، مگر جاهاى بلند مسجد، مانند سينه مرغ بر روى امواج آب دريا! (47)

0 خبر از آينده خونين كوفه

حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در تداوم پند دادن ها و هشدار مردم كوفه به آينده خونين آن اشاره فرمودند كه چگونه شهر كوفه را با كشتارهاى خونين هدف قرار مى دهند، در خطبه 116 فرمود:

اءَمَا وَاللّهِ، لَيُسَلَّطَنَّ عَلَيْكُمْ غُلاَ مُ ثَقِيفٍ الذَّيَّالُ الْمَيَّالُ؛ يَاءْكُلُ خَضِرَتَكُمْ، وَيُذِيبُ شَحْمَتَكُمْ، إِيهٍ اءَبَا وَذَحَةَ!

الْوَذَحَةُ: الخُنْفُسَاءُ. وهذا القول يومئُ به إ لى الحجاج ، وله مع الوذحة حديث ليس هذا موضع ذكره .

خبر از خونريزى حجّاج بن يوسف ثقفى

آگاه باشيد! به خدا سوگند پسركى از طايفه ثقيف (حجّاج بن يوسف ) بر شما مسلّط مى گردد كه هوسباز و گردنكش و ستمگر است ، سبزه زارهاى شما را ((اموال و دارائى ها)) مى چرد و چربى شما را آب مى كند.

ابو وَذَحه : بس كن . (48)

(وَذَحه ، نوعى سوسك است ، چون ماجرايى با حَجّاج دارد، او را ((ابووذحه )) خطاب فرمود، كه اينجا جاى آوردن آن نيست ((مى گويند وَذَحَه ، سوسك مخصوصى است حَجّاج را گزيد كه بدنش وَرَم كرد و مُرد)))

امام على عليه السلام در سخنرانى ديگر در خطبه 101 از قتل و كشتار عبدالملك در كوفه خبر مى دهد كه :

فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَاءَ النَّسَمَةَ، إِنَّ الَّذِي اءُنَبِّئُكُمْ بِهِ عَنِ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ صلى اللّه عليه واله ، مَا كَذَبَ الْمُبَلِّغُ، وَلاَ جَهِلَ السَّامِعُ.

لَكَاءَنِّي اءَنْظُرُ إِلى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشَّامِ، وَفَحَصَ بِرَايَاتِهِ فِي ضَوَاحِي كُوفَانَ.

فَإِذَا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ، وَاشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ، وَثَقُلَتْ فِي الاَْرْضِ وَطْاءَتُهُ، عَضَّتِ الْفِتْنَةُ اءَبْنَاءَهَا بِاءَنْيَابِهَا، وَمَاجَتِ الْحَرْبُ بِاءَمْوَاجِهَا، وَبَدَا مِنَ الاَْيَّامِ كُلُوحُهَا، وَمِنَ اللَّيَالِي كُدُوحُهَا.

فَإِذَا اءَيْنَعَ زَرْعُهُ، وَقَامَ عَلَى يَنْعِهِ، وَهَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ، وَبَرَقَتْ بَوَارِقُهُ، عُقِدَتْ رَايَاتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ، وَاءَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، وَالْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ.

هذَا، وَكَمْ يَخْرِقُ الْكُوفَةَ مِنْ قَاصِفٍ وَيَمُرُّ عَلَيْهَا مِنْ عَاصِفٍ! وَعَنْ قَلِيلٍ تَلْتَفُّ الْقُرُونُ بِالْقُرُونِ، وَيُحْصَدُ الْقَائِمُ، وَيُحْطَمُ الَْمحْصُودُ!

خبر از حوادث خونين آينده

سوگند به آن كس كه دانه را شكافت ، و جانداران را آفريد، آن چه به شما خبر مى دهم از پيامبر امّى صلى اللّه عليه واله است (49) نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده ناآگاه بود