الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص17
الف عمر بن شبّه از ضحّاك بن مخلّد نقل كرد كه او گفت :
از پدرم شنيدم كه مى گفت :
عبدالرّحمن بن ملجم در يكى از شورش ها جلو آمد تا به امام على عليه السلام حمله كند، آن حضرت او را باز داشت و فرمود:
اُري دُ حَياتهُ و يُري دُ قِتلى
عَذيركَ مَنْ خَلي لِكَ مِنْ مُرادٍ (36)
((من زندگى او را مى خواهم و او كشتن مرا اراده مى كند، پس بياور كسى را از دوستت كه تو را از جهت مقصود و غرض معذور بدارد )).
به امام على عليه السلام گفته شد:
چه چيزى تو را از كشتن او باز مى دارد؟
حضرت فرمود:
او هنوز مرا نكشته است .
نزد امام على عليه السلام آمدند و گفتند:
ابن ملجم شمشيرش را مسموم مى كند و مى گويد:
او به زودى تو را ناگهان خواهد كشت .
آن چنان كه عرب آن را به يكديگر نقل كنند.
امام على عليه السلام نزد ابن ملجم كسى را فرستاد و فرمود:
چرا شمشيرت را به سمّ آلوده مى كنى ؟
گفت :
از براى دشمن خودم و دشمن تو.
پس حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام او را رها كرد و فرمود:
او هنوز مرا نكشته است .
ب عبداللّه بن حبيب ابو عبدالرّحمن سُلَّمى گفته است :
نزد حسن بن على عليه السلام در خانه پدرش آمدم و او قرآن مى خواند و آن در همان روزى بود كه على عليه السلام شهيد شده بود.
پس امام حسن عليه السلام به من گفت كه او از پدرش همان صبح زود شنيده است كه مى فرمود:
مَلَكَتْنِي عَيْنِي وَاءَنَا جَالِسٌ، فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللّهِ صلى اللّه عليه واله ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، مَاذَا لَقِيتَ مِنْ اءُمَّتِكَ مِنَ الاَْوَدِ وَاللَّدَدِ؟
فَقَالَ: ((ادْعُ عَلَيْهِمْ))
فَقُلْتُ: اءَبْدَلَنِي اللّهُ بِهِمْ خَيْرا مِنْهُمْ، وَاءَبْدَلَهُمْ بِي شَرّا لَهُمْ مِنِّي .
(همان گونه كه نشسته بودم ، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا صلى اللّه عليه واله را ديدم ،پس گفتم اى رسول خدا! از امّت تو چه تلخى ها ديدم و از لجبازى و دشمنى آنها چه كشيدم ؟
پيامبر صلى اللّه عليه واله فرمود: نفرينشان كن . گفتم :
خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جاى من شخص بدى را بر آنها مسلّط گرداند. (37)
((كلمه ((اءود)) يعنى كجى و انحراف و ((لدد)) يعنى دشمنى و خصومت ، و اين از فصيحترين كلمات است )).)
آنگاه امام على عليه السلام از خواب بيدار شد و مؤ ذّن به نزد او آمد و او را از وقت نماز آگاه ساخت .
امام براى نماز صبح به مسجد رفت كه توطئه منافقان شكل رفت ، و خورشيد ولايت در خون خود غلطيد.
ج ابن هادى از عثمان بن صُهيب و او از پدرش روايت كرد كه رسول خدا صلى اللّه عليه واله به على عليه السلام فرمود:
مَنْ اءشْقَى الاوَّلي نَ
((شقى ترينِ اوّلين كيست ؟
على عليه السلام فرمود:
آنكه شتر صالح را پِى كرد.
پيامبر صلى اللّه عليه واله فرمود:
صَدَقْتَ فَمَنْ اءشْقَى الاخِرين ؟
((راست گفتى ، شقى ترين آخرين كيست ؟ ))
فرمود: نمى دانم .
پيامبر صلى اللّه عليه واله فرمود:
الَّذى يَضْرِبُكَ عَلَى هذِهِ
((كسى است كه فرقِ سرِ تو را براى حق با شمسير مى زند))
و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بسيار مى فرمود:
ما يَمْنَعُ اءشْقاها اءو: ما يَنْتَظِرُ اءشْقاها اءنْ يَخْضِبَ هذِهِ مِنْ دَمِ هذا
(( چه چيزى شقى ترين آن قبيله را باز مى دارد يا چرا شقى ترين آن قبيله منتظر است از اينكه موهاى ريش مرا با خون سرم رنگين كند؟ ))
د اِعْمَش از حبيب بن ابى ثابت و او از ثعلبه حِمّانى روايت كرده كه او گفت :
از على بن ابيطالب عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:
وَ الَّذى فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَاءَ النَّسَمَةَ لَتَخْضَبَّنَ هذِهِ مِنْ دَمِ هذا
((سوگند به آنكه دانه را شكافت وجان را آفريد، اين ريش از خون سرم رنگين خواهد شد.))
مرادش سرش بود.
و بكر بن حماد تاهرتى در اين رابطه سروده است : (38)
1 وَ هَزَّ عَلِىُّ بِالْعَراقَيْنِ لِحْيَةً