الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص16
از بسيارى مصاحبت با او دلتنگ مشو، زيرا اوبه منزله درخت خرمايى است كه انتظار منفعت دارى از آنچه كه از آن بر تو فرو مى ريزد.
و هرگاه بيايى بر جماعت سلام كن و او را به سلام مخصوص گردان . او را در حضور و پنهان حفظ كن و همه اين كارها بايد براى خدا باشد.
زيرا كه اجر عالم از روزه دارى كه شب زنده دارى مى كند و در راه خداوند متعال مجاهدت مى نمايد بيشتر است . و چون عالم از دنيا رود در اسلام ثلمه اى ((شكافى )) ايجاد گردد كه آن را جانشينى جز مانند او جبران نكند. طالب علم را فرشتگان تشييع مى كنند.))
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود:
هم چنانكه بعضى از بنى اسرائيل اطاعت كردند و مورد اكرام قرار گرفتند و بعضى از آنها كه عصيان ورزيدند، معذّب شدند، حال شما مسلمانان هم چنان ميباشد.
عرض كردند:
يا اميرالمؤ منين عليه السلام عاصيان چه كسانند؟
فرمود:
|اَلَّذي نَ اَمَرُوا بِتَعْظِيمِنا اَهْلَ الْبَيْتِ وَ تَعْظي مِ حُقُوقِنا، فَخانُوا وَ خالَفُوا ذلِكَ وَ جَحَدُوا حُقُوقِنا وِ اسْتَخَفُّوا بِها وَ قَتَلُوا اَوْلادَنا، اَوْلا د رَسُولَ اللّ ه صلى اللّه عليه واله الَّذى اَمَرُوا بِاِكْرامِهِمْ وَ مَحَبَّتَهِم .|
(( يعنى معصيت كاران جماعتى هستند كه ماءمور شدند به تعظيم ما اهل بيت رسالت و تعظيم حقوق ما، پس خيانت نمودند و مخالفت نمودند اوامر الهى را، و حقّ و حقوق ما را انكار كردند و سبك شمردند آنرا،و فرزندان ما كه فرزندان رسول خدا مى باشند كه ماءمور شدند به اكرام و دوستى آنها، به قتل رسانيدند.))
عرض كردند:
يا اميرالمؤ منين عليه السلام اين كار شدنى است ؟.
|قالَ بَلَى خَبَرا وَ امْرَا كائِنا سَيَقْتُلُونَ وَ لَدَى هذَيْنَ الْحَسَنْ وَ الْحُسِيْن عليهما السلام|
(( فرمود آرى حتما خواهد شد اين خبرى است حقّ وراست و امرى است شدنى زود است كه اين دو پسر من حسن و حسين عليهما السلام را خواهند كشت .))
سپس فرمود:
|وَ سَيُصي بُ الَّذي نَ ظَلَمُوا رِجْزا فِى الدُّنْيا بِسُيُوفٍ بَعْضَ مَنْ يُسَلِّطُهُ اللّهُ تَعالى عَلَيْهِمْ لَلْاِنْتِقامِ بِما كانُوا يَفْسُقُون ، كَما اَصابَ بَنى اِسرائي لَ الرِّجْزَ، قي لَ وَ مَنْ هُوَ قالَ: غُلامٌ منْ ثَقي فِ يُقالُ لَهُ الُْمخْتارِ بنِ ابى عُبَيْدَة .|
((يعنى زود است در يابد ستمكار را عذابى و نكالى در دنيا به شمشيرهاى بعض از كسانى كه خداوند متعال بر ايشان مسلّط مى گرداند براى انتقام كارهاى ايشان به سبب معصيتى كه مى نمودند، هم چنانكه بنى اسرائيل را نيز آن عذاب و بليّت رسيد: عرض كردند آن مرد انتقام گيرنده كدام كس باشد، فرمود جوانى است از قبيله ثقيف كه او را مختار بن ابى عبيده خوانند. (34)
روزى حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در جمع اصحاب فرمود:
سَلُونى قَبْلَ اَنْ تَفْقِدوُنى ، فَوَاللّهِ لا تَسْاءَلوُنى عَنْ شَيْىٍ مضى وَ لا عَنْ شَيْىٍ يَكوُنُ اِلاّ نَبَّاءْتُكُم بِهِ
((بپرسيد از من قبل از آنكه مرا نيابيد، سوگند به خدا چيزى از گذشته يا آينده نمى پرسيد مگر آنكه به شما خبر خواهم داد.))
هزاران افسوس كه دانش پژوهان ژرف نگر، اندك بودند و قدرِ آن مجسَّمه علم و تقوا را نمى شناختند.
سعد وقّاص بلند شد و گفت :
اى على ! بگو در سر و صورت من چند تار مو وجود دارد؟
(حال اگر امام تعداد واقعى موهاى او را مى فرمود، آيا او مى توانست درك كند كه عدد كامل است يا ناقص ؟)
امام على عليه السلام فرمود:
فرزندى در خانه تو در حال رشد كردن است كه فرزند من حسين را در كربلا به شهادت مى رساند.
و اين را بدان كه خال موئى در سر و صورت تو وجود ندارد، جز آنكه شيطانى در ريشه آن لانه كرده است . (35)
سعد وقّاص مى خواست فضيلت حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام را زير سئوال ببرد، امّا امام با طرح يك خبرى غيبى او و خاندان او را رسوا كرد و در آينده ، همه ديدند كه عمر سعد به عنوان فرمانده كلّ نيروهاى عبيداللّه بن زياد، به كربلا رفت و امام حسين عليه السلام و يارانش را به شهادت رساند.