الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص13
خليفه دوّم درباره مردى كه شراب خورد به مشورت پرداخت ، پس على بن ابيطالب عليه السلام به او فرمود:
((عقيده دارم كه او را هشتاد تازيانه بزنى ، زيرا انسان وقتى شراب خورد، مست مى شود و چون مست شود، هذيان مى گويد و چون ياوه مى گويد افترا مى بندد.))
(حدّ افتراء 80 ضربه شلاّق است .)
آنگاه خليفه دوم دستور داد تا بر شرابخوار هشتاد تازيانه زدند .
پيروى امام على (ع ) از دانش پيامبر (ص )
بخارى روايت كرده است كه ما را حديث كرد عبداللّه بن عبد الوهّاب و او از خالدبن حارث و او از سفيان بن سعد نَخَعى ، شنيدم كه مى گفت :
از على بن ابيطالب عليه السلام شنيدم كه مى گفت :
نمى خواهم حدّى بر احدى اقامه كنم كه بميرد و من از آن در پيش خود اندوهگين شوم ، مگر شرابخوار را، زيرا كه رسول اللّه صلى اللّه عليه واله آن را سنّت گذارده است .
مَعْمَر از ابن طاووس و او از پدرش و او هم از عبداللّه بن حَنْطَب روايت كرده است كه :
پيامبر خدا صلى اللّه عليه واله براى جماعتى از قبيله ثقيف ، كه به نزد او آمده بودند، فرمود:
|لاََبْعَثَنَّ رَجُلا مِنّى|
(( يا اسلام مى آوريد و يا اينكه مردى از خود را به سوى شما مى فرستم )).
و ادامه داد:
مِثْلَ نَفْسى فَلْيَضْرِبَنَّ اءعْناقَكُم اءوْ لَيَسْبي نَّ ذِرارِيَّكُم
((مردى را گسيل مى كنم مانند خود كه يا شما را گردن زند و يا فرزندان شما را اسير كند)).
خليفه دوّم پس از شنيدن سخن رسول خدا عليه السلام به دوستانش مى گفت :
سوگند به پروردگار امارت را آرزو نكردم مگر در آن روز. و شروع كردم سينه جلو ببرم به اميد آنكه پيامبر صلى اللّه عليه واله بگويد: كه آن مرد اين است .
امّا پيامبر صلى اللّه عليه واله رو به على عليه السلام كرد و فرمود:
آن مرد اين است ، خودش هست ((هُوَ هذا، هُوَ هذا))
گواهى پيامبر(ص ) به هدايتگرى امام على (ع )
عمّار دُهنى از ابى زبير و او از جابر روايت كرد كه او گفت :
ما منافقين را جز از راه دشمنى آنها با على عليه السلام نمى شناختيم .
و يزيد ابى زياد روايت كرد از اسحاق بن كعب بن عُجْرَه و او از پدرش كه او گفت :
رسول اللّه صلى اللّه عليه واله فرموده است :
عَلِىُّ مُخشَو شِنٌ فى ذاتِ اللّه
(( على در ذات حق سخت گير و خشن است )).
و از حُذيفه روايت شده است كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه واله فرمود:
|اِنْ وَلُّو عَلِيّا فَهادِيا مَهْدِيّا|
((اگر على عليه السلام را ولايت دهند، پس او هادى و مهدى است )).
مردى از حسن بصرى درباره على عليه السلام پرسيد.
پس او گفت :
((سوگند به او، على عليه السلام تيرى اصابت كننده از تيرهاى خداوند عليه دشمنان خدا بود، او ربّانى اين امّت بود.
اين فضيلت اوست و اين سابقه اوست و اين خويشاوندى او با رسول خدا صلى اللّه عليه واله است .
او از امر خدا غافل نبود و جاى ملامت در دين خدا نداشت و سارق مال اللّه نبود.
پروردگار قرآن را عزيمت اعمالش قرار داده بود و او هم از آن به گلستان هايى دل انگيز دست يافت .
اين است على بن ابيطالب عليه السلام اى فرزند))
معاويه آنچه را كه از او سئوال مى شد، مى نوشت تا آن را از على بن ابيطالب بپرسد.
چون خبر شهادت على عليه السلام به او رسيد، گفت :
فقه و علم با مرگ پسر ابى طالب از ميان رفت .
((عتبه )) برادر معاويه به او گفت :
مبادا اهل شام اين سخن را از تو بشنوند.
معاويه پاسخ داد:
اين را از خود ناديده گير.
چه نيكو گفته اند كه :
اءَلْفَضْلُ ما شَهِدَتْ بِهِ الاءَْعْداءُ
(فضيلت آن است كه دشمن به آن گواهى دهد)