الگوهای رفتاری امام علی (ع) و علم و هنر-ج1-ص8
راه زيبا سرودن ، زيبا گفتن ، زيبا نوشتن ، و درست انديشيدن را ياد نگرفت ؟
و نسبت به رسالت هنر، و نقش آفرينى آن بى تفاوت ماند؟
در منابع روائى شيعه و در نهج البلاغه انواع هنر مورد توجّه است ، زيرا:
پل ارتباطى انسان ها با واقعيّت ها هنر است .
هنر واقعيّت ها را براى تمام اقشار جامعه قابل درك مى كند.
به همه مى شناساند كه ممكن است يك بحث سنگين كلامى يا فلسفى را همه اقشار جامعه نتوانند درك كنند، بشناسد، امّا اگر از جاذبه هنرى شعر، يا قصّه يا نمايشنامه ، يا طرح هاى آموزشى يا بيان تجسّمى ((دراماتيك )) استفاده شود همه مردم با آن واقعيّت آشنا مى شوند.
رسالت هنر، همگانى كردن واقعيّت هاست ،
كه امام معصوم عليهم السلام فرمود:
|وَ اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لِحِكْمَة|
(همانا برخى از اشعارها حكيمانه اند)
رسالت هنر سيراب كردن همه مردم در تمام سطوح فكرى است .
براى اينكه ديدگاه هاى اسلامى ، اخلاق اسلامى ، جهان بينى اسلامى ، فلسفه اسلامى ، فقه اسلامى ، احكام اسلامى جهانى شود، قابل فهم و درك ملل و اقوام گوناگون گردد همه بدانند، و همه واقعيّت ها را بشناسند:
بايد از جاذبه هنرى شعر استفاده كرد.
بايد از جاذبه فيلم ها كمك گرفت و به تمام دنيا صادر كرد.
بايد به شيوه هاى غير گفتارى روى آورد.
بايد از قصّه نويسى و قصّه پردازى آغاز كرد.
بايد از طرح هاى آموزشى نوين بهره جست .
بودند ملّت هائى كه با شنيدن اشعار حافظ و سعدى با اسلام آشنا شدند و ايمان آوردند.
بودند انسان هائى كه با ديدن يك فيلم ، حقّانيّت اسلام را به خوبى درك كردند،
و از آن پس به مطالعه و تحقيق پيرامون اسلام روى آوردند.
مگر رمز و راز نفوذقرآن ، در جامعه جاهلى اعراب چه بود؟
سران شرك چرا سعى داشتند كسى قرآن نخواند؟
و فراوان تلاش مى كردند كه آيات قرآن بگوششان و به گوش زن و فرزندان آنها آشنا نگردد؟
مى گفتند جاذبه سحر دارد.
چرا به تجّار تازه وارد دستور مى دادند پنبه در گوش كنند تا آيات قرآن را نشنوند؟
كه اگر بشنوند مجذوب مى گردند.
راز جاذبه جاودانه قرآن هم به هنرنمائى خدا در آيات اعجاز آورش نهفته است .
قرآن يك كتاب هنرى است .
قرآن يك كتاب قصّه است ،
قصّه هاى زيبا و هدفدار، متناسب با روح و فطرت آدمى است ،
از دل مى گويد،
از جان و فطرت مى جوشد،
و از انواع جاذبه هاى هنرى بهره مى گيرد.
چرا نهج البلاغه و ديگر منابع روائى ما جاودانه مانده اند؟
چرا يك مسلمان و يك شيعه و انواع فرق اسلامى ، جرج جرداق مسيحى ، دانشمندان و يهودى و دشمنان قسم خورده امام على عليه السلام ، همه و همه مجذوب فصاحت و بلاغت كلام حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام شدند؟
و معاويه حفّاظ خود را ناشناخته به كوفه مى فرستاد تا خطبه هاى زيباى امام على عليه السلام را حفظ كرده به او برسانند در سخنرانى هاى خود مورد استفاده قرار دهد و مى گفت :
على با فصاحت و بلاغت به قريش آبرو داده است .
و جرج جرداق مسيحى مى گويد:
((من 200 بار نهج البلاغه را خوانده ام و هنوز سيراب نشدم ))
نهج البلاغه با جاذبه هاى هنرى در دنيا، در دلها، در دانشگاه هاى كشورهاى غير اسلامى راه يافته است .
حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام يك هنرمند است ، زيباست و زيبا سخن مى گويد.
دل ها را تكان مى دهد،
جان ها را نورانيّت مى بخشد،
از عمق و ژرفاى حقيقت مى گويد،
و در انتقال واقعيّت ها به مردم از انواع جاذبه ها بهره مى گيرد.
از اين رو جاودانه است ، همواره راهگشاى انسانهاست .
يكى از هنرهاى ارزشمند كه هم مى تواند احساس مردم را و هم عقل وجان انسانها را سيراب كند، آرمان ببخشد،
درمان كند، جهت و هدف تكاملى بدهد، فنّ ((خطابه و سخنورى )) است .
گاهى يك سخنرانى سرنوشت دولتى را رقم زده است ، و جان و جهان را تغيير داده است . درخشندگى نهج البلاغه با جاذبه سخنورى در محدوده فصاحت و بلاغت عَلَوى بسيار شگفتى آور است .