پایگاه تخصصی فقه هنر

نقاشی و مجسمه سازی در آینه فقه-ج1-ص16

از آنچه‌ گذشت‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيديم‌ كه‌ حرمت‌ نقاشي‌ و مجسمه‌سازي‌ از روز نخست‌ به‌ رويكرد عبادي‌ مقيد بوده‌ است. با اين‌ ملاحظه‌ هريك‌ از اين‌ دو رشته‌ با رويكرد هنري‌ در اصل‌ فقه‌ محكوم‌ به‌ جواز و اباحه‌ مي‌باشد. ولي‌ اگر فرض‌ كنيم‌ كه‌ حكم‌ حرمت‌ در روايات‌ كه‌ دليل‌ عمده‌ اين‌ حكم‌ هستند به‌ طور مطلق‌ آمده‌ و مقيد به‌ آنچه‌ گفتيم‌ نبوده‌ است، از اين‌ نكته‌ نمي‌توان‌ صرف‌نظر كرد كه‌ نقاشي‌ و مجسمه‌ در ظرف‌ تشريع‌ تنها از نظر عبادي‌ مورد توجه‌ انسان‌ قرار گرفته‌ است‌ و هم‌ از اين‌ رو قبل‌ از اسلام‌ در شرايع‌ ديگر بارها تحريم‌ شده.59

بنابراين‌ و با توجه‌ به‌ اينكه‌ نقاشي‌ و مجسمه‌ سازي‌ خود داراي‌ قبح‌ ذاتي‌ نيستند و به‌ تبع‌ عناويني‌ كه‌ بر آنها منطبق‌ مي‌شود تحت‌ عنوان‌ نيك‌ يا بد قرار مي‌گيرند، اگر از اين‌ قيد آزاد شوند و از جنبهِ ديگري‌ مورد توجه‌ انسان‌ قرار گيرند، حكم‌ حرمت‌ نيز خود به برداشته‌ مي‌شود براي‌ اثبات‌ اين‌ فرض‌ توضيح‌ دو مطلب‌ ضروري‌ است:

1- افعال‌ زشتي‌ كه‌ انسان‌ انجام‌ مي‌دهد بر سه‌ دسته‌ است‌

دسته‌ اول: افعالي‌ كه‌ ذاتا زشت‌ و قبيحند به‌ طوري‌ كه‌ خود، علت‌ قبح‌ به‌ شمار مي‌روند و عقل‌ انسان‌ آنها را تقبيح‌ كرده‌ و عقلا فاعل‌ آن‌ را نكوهش‌ مي‌كنند. مثل‌ ظلم‌ كه‌ به‌ هر صورت‌ تحقق‌ پيدا كند عقل‌ آن‌ را مذمت‌ مي‌كند. اين‌ گونه‌ افعال‌ در همه‌ اديان‌ آسماني‌ تحريم‌ شده‌ و به‌ هيچ‌ وجه‌ حرمت‌ آنها برداشته‌ نمي‌شود.

دسته‌ دوم: افعالي‌ كه‌ خود علت‌ قبح‌ به‌ شمار نمي‌روند ولي‌ به‌ گونه‌اي‌ هستند كه‌ اگر عنوان‌ نيكي‌ بر آنها منطبق‌ نشود، زشت‌ و نكوهيده‌اند. مثل‌ دروغ‌ كه‌ اگر مصلحتي‌ مثل‌ حفظ‌ جان‌ يا اصلاح‌ بين‌ دو تن‌ بر آن‌ مترتب‌ نباشد در نظر عقل‌ نكوهيده‌ است. اين‌ دسته‌ نيز داراي‌ قبح‌ ذاتي‌ هستند و زشتي‌ خود را از عنوان‌ ديگر كسب‌ نمي‌كنند.

دسته‌ سوم: افعالي‌ كه‌ در ذات‌ خود هيچ‌ حسن‌ و قبحي‌ ندارند ولي‌ در صورتي‌ كه‌ تحت‌ عنوان‌ قبيحي‌ قرار گيرند قبيح‌ شمرده‌ مي‌شوند و اگر عنوان‌ نيكي‌ بر آنها منطبق‌ شود نيكو تلقي‌ مي‌شوند. اينگونه‌ افعال‌ برخلاف‌ دو دسته‌ سابق‌ در هيچ‌ شريعتي‌ با عنوان‌ خود تحريم‌ نشده‌اند بلكه‌ در همه‌ شرايع‌ تابع‌ عناويني‌ هستند كه‌ بر آنها منطبق‌ مي‌شود.60

نقاشي‌ و مجسمه‌سازي‌ از اين‌ قبيل‌ افعال‌ هستند كه‌ اگر بر عنوان‌ زشتي‌ منطبق‌ شوند تحريم‌ و اگر بر عنوان‌ نيكويي‌ منطبق‌ شوند تجويز مي‌شوند. از اين‌ رو مرحوم‌ طبرسي‌ معتقد است‌ صورتگري‌ ممكن‌ است‌ در زماني‌ ناپسند باشد و در زماني‌ ديگر ناپسند نباشد61 و زمخشري‌ نوشته‌ است: صورتگري‌ از جمله‌ افعالي‌ است‌ كه‌ ممكن‌ است‌ در اديان‌ مختلف‌ احكام‌ مختلفي‌ داشته‌ باشد، چون‌ از افعالي‌ نيست‌ كه‌ مثل‌ ظلم‌ و دروغ‌ عقل‌ زشتي‌ آنها را دريابد62.

2 – دومين‌ مطلبي‌ كه‌ براي‌ اثبات‌ فرض‌ فوق‌ ضروري‌ است‌ اينكه‌ موضوع، نسبت‌ به‌ حكم‌ شرعي‌ همانند علت‌ نسبت‌ به‌ معلول‌ است، زيرا همانطور كه‌ معلول‌ بدون‌ وجود علت‌ محقق‌ نمي‌شود، بدون‌ تحقق‌ موضوع‌ نيز حكمي‌ تحقق‌ نمي‌يابد. حكم‌ در وجود و عدم‌ خود تابع‌ موضوع‌ است. بنابراين‌ هرگونه‌ تحولي‌ در موضوع‌ موجب‌ تحول‌ حكم‌ مي‌شود.

نقاشي‌ و مجسمه‌ سازي‌ در عصر حاضر با زمان‌ تشريع‌ از سه‌ جهت‌ تفاوت‌ پيدا كرده‌ است‌ زيرا:

اولا داراي‌ ملاكي‌ كه‌ موجب‌ حرمت‌ آن‌ شده‌ باشد، نيست.

ثانيا در ارتباط با پديده‌هاي‌ ديگر مناسباتي‌ متفاوت‌ از زمان‌ تشريع‌ پيدا كرده‌ است.

ثالثا در ظروف‌ و شرايطي‌ متفاوت‌ با ظروف‌ و شرايط‌ عصر تشريع‌ محقق‌ مي‌شود.

انسان‌ زمان‌ تشريع، مجسمه‌ را براي‌ پرستش‌ مي‌تراشيد و نقاشي‌ را به‌ منظور ماندگاري‌ ياد معبودهاي‌ خود مي‌كشيد. به‌ همين‌ دليل‌ نقاشي‌ و مجسمه‌ موجب‌ گمراهي‌ انسان‌ و انحطاط‌ جوامع‌ بشري‌ بود. مردم‌ مجسمه‌سازي‌ را از شؤون‌ ديني‌ و پيكر تراش‌ را از دست‌ اندركاران‌ امور آييني‌ مي‌شمردند. پس‌ از ظهور اسلام‌ با آنكه‌ پيامبر اكرم‌ (ص) با زحمات‌ فراوان‌ جامعه‌ مسلمين‌ را از لوث‌ بت‌ها و هياكل‌ عبادت‌ تطهير كرد، علاقه‌ به‌ بت‌ به‌ طور كلي‌ از قلوب‌ ريشه‌ كن‌ نشد.