پایگاه تخصصی فقه هنر

جواز مجسمه سازی و نقاشی-ج1-ص2

ملاك حرام بودن

آنچه در روايات و كلمات علما و فقهاى شيعه و سنى، به عنوان مناط حرمت مجسمه سازى و نقاشى و حفظ و نگهدارى آن بيان شده است، از اين قرارند:

1. همانندى به خلق خدا و بسان آفريده هاى الهى آفريدن كه اين مناط را از رواياتى مانند: (يشبِّهون بخلق اـ) و يا (يضاهون خلق اـ) برداشت و استفاده كرده اند.

2. همانندى به خالق و رويارويى با خدا كه ازاحاديثى مانند: (من مثل مثالاً) و (من صوّر صورةً) استنباط شده است.

3. و شگفت آور بودن مجسمه كه شيخ انصارى فقط به اين مناط اشاره كرده است.

4. همانندى به بت پرستان و مشركان.

5. تعظيم و گرامى داشت مجسمه كه در راستاى احترام و تكريم هياكل عبادت و بتهاى مورد پرستش مشركان است.

اين عناوين گونه گون كه در لابه لاى روايات و كلمات فقهاء به عنوان مناط و ملاك حرمت مجسمه سازى مطرح شده اند، بعضى مانند: عنوان تشبيه به خلق خدا و عنوان تشبّه به خالق و ضديت و منازعت با حق، كه از برخى روايات استفاده شده، پيش از اين، مورد بررسى قرار گرفت و معلوم شد اين روايات، از جهت سند و دلالت، غيرقابل اعتماد و استنادند.

افزون بر اين، از نظر مبانى اسلامى و اصول عقلى و عقلايى، هيچ دليلى بر ممنوع بودن همانندى آفريده هاى الهى ايجاد كردن و يا صنعت و جنبه آفرينندگى و ابداع و ابتكار را، كه در هر انسانى، به قدرت پروردگار به وديعت نهاده شده شكوفا كردن، وجود ندارد.

مگر اين كه ابداع و اختراع و ابراز و اظهار آفرينندگى، به انگيزه مخالفت با خدا و شركت با او در آفرينندگى، انجام بگيرد كه البته اين كارى است زشت و ممنوع و در حدّ شرك و كفر. هر كس در صدد برآيد رداى كبرايى خدا را بپوشد، خار و ذليل و كافر و مشرك و از دين خدا خارج خواهد بود. امّا اگر قوه و استعداد خلاقيّت خدادادى را در جهت صحيح شكوفا و ابراز كند، نه تنها ممنوع و محكوم نيست، بلكه بسيار شايسته و بايسته است.

به نمايش گذاشتن قدرت خلاقيّت در مواردى به مراتب بالاتر و اعجاب برانگيزتر و هنرمندانه تر از مجسمه سازى، مثل كالبدشكافى و انجام پيچيده ترين عمليات جرّاحى، كه امروز بر اثر پيشرفت علم طب، با مدرن ترين و پيچيده ترين ابزار طبابت انجام مى گيرد، نه تنها هيچ منعى ندارد و رقابت و درگيرى با خداى بزرگ، كه هوالشافى و المحيى است، به شمار نمى آيد، بلكه از افتخارات و قدرت علمى، فرهنگى و اجتماعى مكتب و ملت محسوب مى شود. اگر كسى اين نوع كارها را مداخله در كار خدا بداند، از ديد هر انسان خردمندى مردود است و اگر مكتبى چنين مطلبى را اظهار كند، يك مرام خرافى ضدِ علم و پيشرفت و ترقى شناخته خواهد شد.

هنر نماييهاى هنرمندان چيره دست، در صورتى كه در خدمت مكتب و هدفهاى عاليه انسانى توحيدى قرار گيرد بهترين وسيله و ابزار معرفى كردن عظمت و قدرت و توانمندى آن مكتب و ملت به شمار مى آيد.

احمد امين، در مقام بر شمردن افتخارات علمى مسلمانان مى نويسد، در حالى كه مسلمانان جزء پيش قراولان علم طب در عالى ترين شكل پيشرفته اش، مثل انجام عمل جرّاحى روى بيماران بودند، اروپاى به اصطلاح متمدن و پيشرفته امروز، در قرن دوازدهم ميلادى، خيال مى كرد كه انسان نبايد آنچه را خدا آفريده است، تغيير دهد و دست به عمل جراحى بزند:

(المسلمون هم اوّل من مارسوا العمليات الجراحية. مع العلم ان اروبا كانت ترى فى قرن الثانى عشر الميلادى انه لايجوز للانسان ان يغير ماخلق اـ وان يتصدى الى عملية جراحية354.)

بنابراين، دليلى بر منعِ از خلاقيتهاى نهفته در وجود بشر به قدرت الهى، نه عقلاً و نه شرعاً نداريم، مگر اين كه از اين قدرت آفرينندگى و ابتكار و ابداع، در جهت منفى بهره بردارى شود و در حدّ يك هنر مبتذل و فسادانگيز مطرح باشد كه در آن صورت، رو در رو با مخالفت صريح عقل و شرع و عقلاء خواهد بود.

وامّا آنچه را كه شيخ انصارى ابراز داشته: (شگفت انگيز بودن مجسمه) اولاً ،هيچ وجه و دليل شرعى و عقلى بر آن وجود ندارد، ثانياً، يك ضابطه و معيار تام و روشنى نيست.

زيرا شگفت انگيز بودن هنر مجسمه سازى، هميشه در اين نيست كه هنرمند بتواند مجسمه يك جاندار بسيار زيبا و جذابى بسازد، بلكه گاهى يك نقاش و يا مجسمه ساز ماهر و چيره دست، عكس، يا مجسمه پيرزن و… را چنان هنرمندانه مى سازد كه تحسين و اعجاب هر بيننده با ذوقى را بر مى انگيزاند.

بنابراين، تأثير شگفت انگيز بودن مجسمه و نقاشى در حرمت، نه دليل دارد و نه تحت قاعده و ضابطه خاصى مى گنجد.

آرى آنچه در روايات و كلمات فقهاى شيعه مطرح شده اين است كه اگر مجسمه سازى و نگهدارى آن، همانندى با بُت پرستان، گرفتار آمدن در دام آنان، فراهم آوردن زمينه تبليغ و ترويج فكر شرك آلود و جاهلى و… را در پى داشته باشد و سبب برگشت هنر مبتذل جاهلى بشود، ممنوع خواهد بود.

در اين صورت، فرقى بين ساختن و نگاهداشتن و خريدن و فروختن نيست، بلكه به هر شكل ممكنى بايد محو و نابود شود.

امّا اگر، دوران بت پرستى در شكل مجسمه هاى فلزى و سنگى و چوبى و مانند آن، چنان منقرض شده كه در اصل احتمال ترس بازگشت انديشه شرك و بت پرستى در شكل پرستش مجسمه، داده نمى شود، ديگر مناط حرمت مجسمه سازى، باقى نمى ماند و با از بين رفتن مناط، حرمت نيز منتفى خواهد شد.

هر چند در عصر فضا و دانش، در ميان ملتهاى به اصطلاح متمدن و پيشرفته شرك و بت پرستى در زشت ترين شكل آن رايج است و سياستهاى شيطانى حاكم بر زمان، هر روز بت جديدى در معرض پرستش مردم قرار مى دهند، ولى بت پرستى و شرك در قالب پرستش مجسمه، امروز، بخصوص در ميان كشورهاى اسلامى، در اصل مطرح نيست.

البته، اگر روزگارى بر مجسمه سازى مفسده بت پرستى و شرك مترتب شد، باز حكم به حرام بودن آن خواهد شد. و اين تغيير و تبديل احكام الهى نيست، بلكه اين تبديل و تحولِ در موضوع و مناط است.

آنچه حكم الهى است و غير قابل تغيير و تبديل، حرمت بت پرستى و شرك و الحاد است و اين حكم، اختصاص به روزگار خاصى ندارد، بلكه تا روز قيامت باقى و برقرار است.

امّا حرام بودن مجسمه سازى، مشروط به اين است كه عنوان پرستش غيرحق، و ترويج شرك و تقويت كفر و باطل بر آن صادق باشد. هرگاه مجسمه سازى، عنوان و مصداق تقويت و ترويج باطل و شرك بود، حرام است. و هرگاه مظهر و نشانه تمدن و ابزار تبليغ دين و فرهنگ دينى در قالب هنر سالم اسلامى بود، جايز است.

با در نظر گرفتن مطالب ياد شده، به نظر ما بخشى از رواياتى كه در مباحث گذشته مورد بحث و بررسى قرار گرفت: مانند: حديث (من مثل مثالاً فقد خرج عن الاسلام) و(من صوّر صورة عذب و كلّف اين ينفخ فيه) و (من صور التماثيل فقد ضاد اللّه) و (بعثنى رسول الله الى المدينة فى كسر التماثيل) به مناسبت حكم و موضوع و با در نظر گرفتن جوّ حاكم بر زمان صدور اين روايات، منع از مجسمه سازى و صورتگرى و پيكرتراشى و وعيد تهديد پيكرتراشان به عذاب جهنم و عقاب ابدى و مجسمه سازى را در حكم خروج از دين دانستن و… نظر به مسأله رواج و بازگشت دوباره شرك و بت سازى و بت پرستى بوده است.

بنابراين، در زمانى كه اين ملاك نباشد معلوم نيست اين عمل بازهم ممنوع و حرام، به شما ر آيد.