جواز مجسمه سازی و نقاشی-ج1-ص1
نتيجه بحث و بررسيهاى گذشته و نقد و ردِّ دلائل حرام بودن مجسمه سازى و نقاشى، چه جانداران و چه غيرجانداران، اين شد كه برابر موازين اصولى و فقهى، مجسمه سازى و نقاشى جايز و بى اشكال است.
اكنون بر آنيم كه ببينيم آيا در ميان فقها و علما، چه از پيشينيان و يا پسينيان، نظريّه جواز مجسمه سازى را كسى به روشنى پذيرفته و به آن فتوا داده است ياخير؟
براساس تحقيق و تتبعى كه كرده ايم، در ميان فقها و علما، طرفدارانى بر اين نظريه يافته ايم كه ديدگاههاى آنان را در اين جا بازگو مى كنيم:
1. شيخ طوسى در تفسير آيه 51 از سوره بقره مى نويسد:
(ومعنى قوله تعالى: ثم اتخذتم العجل من بعده وأنتم ظالمون.
اى اتخذتموه إلهاً لان بنفس فعلهم لصورة العجل لايكونون ظالمين لان فعل ذلك ليس بمحظور وانما هو مكروه343.)
معناى آيه كه مى فرمايد: شما، پس از موسى، گوساله را گرفتيد، و شما ستمگريد، اين است كه: شما گوساله را به خدايى، گرفتيد.
چون با ساختن مجسمه گوساله، ستمگر شمرده نمى شوند. زيرا ساختن مجسمه گوساله، حرام نيست، تا به انجام آن ظلم صادق باشد، بلكه ساختن مجسمه گوساله، مكروه است.
از نظر شيخ طوسى، ساختن مجسمه حرام نيست، بلكه مكروه است. آنچه باعث شده بنى اسرائيل ستمگر به شمار آيند، همانا ساختن مجسمه گوساله براى پرستش و به قصد عبادت بوده است.
آن گاه شيخ طوسى درصدد پاسخ گويى و دفع شبهه برمى آيد:
گزارش شده: پيامبر اكرم(ص) صورتگران و مجسمه سازان را لعنت و نفرين مى كرده و لعن و نفرين، دليل حرام بودن عمل است. پس چگونه مجسمه سازى حرام نيست؟
پاسخ مى دهد:
(وماروى عن النبى صلى اـ عليه وآله: انه لعن المصورين. معناه: من شبّه اـ بخلقه او اعتقد فيه انه صورة. فلذلك قدر الحذف فى الآيت كان قال: اتخذتموه إلهاً.)
و آنچه از پيامبر روايت شده است كه ايشان، صورتگران و مجسمه سازان را لعنت كرده است، مراد از تصويرگران كسانى هستند كه خدا را به خلق تشبيه مى كنند، يا در مورد خدا به صورت و جسم، اعتقاد دارند; از اين روى، در آيه قائل به حذف و اضمار شديم و گفتيم: (اتخذتم العجل ـ يعنى اتخذتموه الهاً.)
و با توجه به اين كه فرقى بين مجسمه گوساله و ديگر جانداران نيست، معلوم مى شود مجسمه همه جانداران را شيخ طوسى، جايز مى داند.
بنابراين، به حكم اجماع مركب، جواز مجسمه سازى ديگر جانداران نيز ثابت مى شود، چون هر كس ساختن مجسمه جانداران را حرام دانسته، فرقى بين گوساله و غير گوساله نگذاشته است. پس اگر ساختن مجسمه گوساله، به نظر شيخ جايز باشد، ساختن مجسمه ديگر جانداران نيز، جايز خواهد بود، به دليل اجماع مركب.
در هر صورت، شيخ طوسى در تبيان تصريحِ به جواز ساختن مجسمه جاندار كرده است.
در اين جا اشكالى مطرح شود مبنى بر اين كه شيخ طوسى در كتاب نهاية، حكم به حرمت مجسمه سازى داده، و با توجه به اين كه بعضى بر اين نظرند كه نهاية را پس از تبيان نوشته، پس معلوم مى شود از آنچه در تبيان اظهار كرده در نهايه برگشته و ملاك رأى و نظر متأخر است، كه همان حرمت ساخت مجسمه باشد.
پاسخ:با مراجعه به ديباچه و نيز متن كتابهاى شيخ طوسى و تتبع در كلمات آن بزرگ، به اين نتيجه رسيده ايم كه اگر كتاب تبيان، جزء آخرين نوشته هاى شيخ نباشد، قطعاً، پس از نهايه نوشته شده و اگر نهايه جزء نخستين نوشته هاى شيخ باشد، قطعاً، پيش از تبيان نگارش شده است.
بنابراين، اگر ملاك رأى متأخر باشد، باز هم رأى تبيان، نظر نهايى شيخ است و از آنچه در نهاية اختيار كرده برگشته است.
ابن ادريس حلى در موارد زيادى از كتاب سرائر، در مقام جمع بين آراى شيخ مى نويسد:
وقد رجع وسلم المذهب بالكلية فى كتاب التبيان ورجع عما ذكره فى نهايته وسائر كتبه لان كتاب التبيان صنفه بعد كتبه جميعها واستحكام علمه وسبره للاشياء ووقوفه عليها وتحقيقه لها344.)
شيخ، در كتاب تبيان، از آنچه در نهاية و ديگر كتابهاى خود برگزيده، برگشته; زيرا كتاب تبيان را، پس از همه كتابهاى خود نوشته است.
در زمانى تبيان رانوشته كه در علم، به حد نصاب كامل رسيده و استحكام و اتقان يافته و همه مسائل و مباحث را موشكافى كرده است.
از سخنان آقا ى بروجردى نيز استفاده مى شود كه نهايه، جزء نخستين آثار شيخ طوسى و پس از تهذيب و استبصار نوشته شده و تبيان، جزء آخرين نوشته هاى شيخ و پس از وقوع فتنه سلوقيان و هجرت از بغداد به نجف، نوشته شده است345.
در هر صورت، ما شواهد و دلائل زيادى داريم كه نهايه، پيش از تبيان نوشته شده است. هر كس در آثار شيخ طوسى، بويژه ديباچه كتابهاى ايشان، تتبع داشته باشد، مدعاى ما را تصديق خواهد كرد.
از مطالب ياد شده معلوم شد آنچه را كه شيخ انصارى از قول ديگران يادآور مى شود:
(وقيل ان النهاية آخر كتبه346.)
شگفت اين كه آقابزرگ تهرانى در رساله اى كه درباره زندگى شيخ طوسى دارد، پس ازاشاره به اين نكته:
(شيخ طوسى، آراى نادرى دارد كه متأخرين ازايشان، آنها را نپذيرفته اند.)
مى نويسد:
(از آراى شيخ اين است كه در تبيان، ساختن مجسمه جانداران را جايز دانسته است. وى از اين فتوا، در كتاب نهاية برگشته; زيرا شيخ انصارى مى گويد: (ظاهر كلام شيخ در نهايه، حرام بودن مجسمه سازى است. با توجه به اين رأى شيخ، معلوم مى شود كه ايشان از فتوايى كه در تبيان داده، برگشته است.)
آقا بزرگ تهرانى، پس از نقل فتواى شيخ در تبيان، به نظر طبرسى در مجمع البيان نيز، اشاره مى كند و مى نويسد:
(در ميان علماى شيعه، فقط اين دو نفر فتواى به جواز مجسمه سازى داده اند. لكن فقهاى پس از اين دو بزرگوار، اين فتوا را نپذيرفته اند و رأى به حرمت داده اند347.)
3. امين الاسلام طبرسى هم، اين نظر شيخ را بى نقد و بررسى نقل مى كند. معلوم مى شود نظر وى را مى پذيرد. روشن است كه پيروى طبرسى از شيخ طوسى، براساس دليل و برهان است، نه تقليد.
پس توافق و تطابق دو رأى است، نه اين كه يك رأى باشد و ديگرى تقليد محض از آن رأى.
اين كه برخى گفته اند: كتابهاى تفسير، براى فتوا، تهيه و تدارك نشده بى وجه و بى اساس است; زيرا در ضمن آيات الاحكام، در بسيارى از موارد، رأى فقهى مفسران، از جمله: شيخ طوسى و امين الاسلام طبرسى در كتابهاى فقهى، نقل و بازگو شده است. افزون بر اين، بنا نيست چون كتاب تفسيرى است، نه فقهى، رأى بدون مستند و مدرك داده شود، يا اين رأى جدى و واقعى نباشد.
از اين روى، افرادى مانند آقا بزرگ تهرانى، حكم به بى اعتبارى اين فتوا، به دليل اين كه در كتاب تفسيرى آمده، نه در كتاب فقهى، نداده اند، بلكه درصدد جمع و علاج برآمده اند: چون رأى تبيان قدمت دارد و رأى نهاية متأخر است، ملاك رأى متأخر است، نه متقدم.
ناگفته نماند رأى واقعى شيخ، كه مطابق با ادله است، در تبيان آمده و آنچه در نهاية ذكر شده، نظر ظاهرى و به عنوان احتياط و براى عمل مقلّدان آمده است.
3. در ميان علماى پيشين، از جمله كسانى كه به جواز مجسمه سازى حكم داده اند، حسن بن احمدبن عبدالغفار، ابوعلى فارسى است348.
وما احتمال قوى مى دهيم كه امين الاسلام طبرسى در مجمع البيان و شايد شيخ طوسى در تبيان، در تفسير اين آيه از ابوعلى فارسى، متأثر شده اند. زيرا امين الاسلام طبرسى، در بسيارى از موارد، در تفسير مجمع البيان، از ابوعلى نقل قول مى كند، از جمله: در تفسير آيه 106 سوره مائده مى نويسد:
(هذا كلّه مأخوذ من كلام ابى على الفارسى. و ناهيك به فارساً فى هذا الميدان نقاباً يخبر عن مكنون هذا العلم بواضح البيان.)
آنچه در تفسير آيه بيان كرديم، تمام، از كلام ابوعلى فارسى گرفته شده وكفايت مى كند تو را سخن او، كه يكه تاز اين ميدان است و روشنگر حقايق پنهانى اين علم، با بيانى واضح و گويا.
4. هر چند محقق اردبيلى در مجمع الفائده ادعاى اجماع بر حرام بودن ساخت مجسمه جانداران كرده، و بعضى به ايشان نسبت داده اند كه حفظ و نگهدارى مجسمه را نيز مثل ساخت آن حرام مى داند، به دليل اجماع، ولى به نظر ما، در باب لباس مصلى، در بحث احكام مساجد و در بحث متاجر، ظاهراً، اجماع را صددرصد نپذيرفته است.
در حقيقت تمايل به جواز مجسمه سازى دارد، هر چند تصريح به اين مسأله ندارد، لكن در عمل، نظر به احتياط در ترك همه گونه هاى مجسمه مى دهد349.
سخنان محقق اردبيلى را در مسأله نقد و بررسى اجماع، به شرح نقل كرده ايم.
5. شيخ انصارى، پس از حكمِ به حرام بودن مجسمه سازى و نقاشى جانداران، عبارتى را در مكاسب يادآور شده كه از بعضى از اين عبارت، خواسته برداشت كند در صورتى كه بر مجسمه سازى مفسده ايى، مثل همانندى به خالق، يا محذور ترويج بت سازى و بت پرستى مترتب نشود، بلكه مجسمه سازى به قصد صحيحى و به انگيزه رفع نيازى انجام بگيرد، جايز است.
با عنايت به اين كه كلام شيخ انصارى، در اين خصوص، ارزش فوق العاده علمى و فقهى دارد، ما، عين كلام شيخ را نقل مى كنيم و سپس ديدگاه شارحان مكاسب را بازگو مى كنيم، تا مراد شيخ از اين عبارت روشن شود:
(هذا كلّه مع قصد الحكاية والتمثيل فلو دعت الحاجة الى عمل شيئ يكون شبيهاً بشئ من خلق اـ ولو كان حيواناً من غير قصد الحكاية فلابأس قطعاً.)
آنچه را درباره حرام بودن مجسمه سازى و نقاشى جانداران گفتيم، مشروط به اين است كه مجسمه سازى و نقاشى به قصد حكايت فعل خدا و به انگيزه همسانى به خالق باشد. بنابراين، اگر نياز و احتياجى اقتضاء كرد كه چيزى ساخته شود كه شبيه به يكى از آفريده هاى الهى است، گرچه جاندارى باشد، در صورتى كه قصد همانندى نباشد، قطعاً جايز است.
در اين عبارت مكاسب، احتمالاتى است و شارحان كلام شيخ، از آن برداشتهاى گوناگون كرده اند:
1. مجسمه سازى و نقاشى حرام است، مگر در صورتى كه مجسمه سازى و نقاشى، به انگيزه رفع نياز باشد.
اين احتمال را سيد يزدى در حاشيه مكاسب ردّ كرده و نوشته است:
(انجام حرام، در صورتى جايز است كه ضرورت اقتضاء كند و صرف احتياج و نياز مادامى كه به سر حدّ ضرورت نرسيده باشد، نمى تواند مجوّز انجام عمل حرام باشد350.)
بنابراين، اگر ضرورتى اقتضا كند مجسمه سازى جايز مى شود و اين اختصاص به مجسمه سازى ندارد، بلكه انجام هر حرامى در موقع ضرورت، به مقدار رفع ضرورت، جايز است: الضرورات تبيح المحظورات.
2. آقاى خوئى مى نويسد:
(غرض شيخ اين است كه مجسمه سازى و صورتگرى، در صورتى حرام خواهد بود كه از همان آغاز، هدف صورتگر و مجسمه ساز، حكايت و ارائه صورت و شكل جاندار باشد. امّا اگر در موقع عمل، در نظر ندارد شكل و صورت حيوانى را به نمايش بگذارد، بلكه درصدد ساختن چيزى است كه مورد نياز است و به طور ناگهانى، آنچه را ساخته، همانند با يكى از جانداران از كار در مى آيد. اين عمل، جايز خواهد بود; زيرا هيچ گاه صدق نمى كند كه اين شخص، شكل و صورت فلان جاندارد را مى سازد، بلكه مى گويند: وسيله اى براى رفع نياز مى سازد، منتهى اين اختراع او، بسان به حيوان و جاندارى درآمده است; مثلاً، در صدد ساختن هواپيماست، ناگهان اين هواپيما كه ساخته مى شود، به شكل عقابى در مى آيد. بنابراين، از اوّل قصدش ساختن هواپيما بوده و اتفاقى اين مصنوع به شكل عُقاب درآمده است، پس صورتگرى و مجسمه سازى صدق نمى كند، تا حرام باشد. هدف شيخ از جايز بودن، اين گونه كاراست351.)
3. محقق مامقانى در حاشيه مكاسب، به بعضى از اساتيد خود نسبت مى دهد كه شيخ مى گويد: مجسمه سازى و نقاشى، اگر به قصد حكايت، يعنى همانندى به خالق و صرفاً به انگيزه به نمايش گذاشتن شكل و صورت جاندارى باشد، حرام است و امّا اگر به قصد ديگرى مثل كسب و تجارت باشد، اشكالى ندارد.
بر اين برداشت، مامقانى، آقاى خويى و سيد يزدى اشكال كرده اند كه معلوم نيست، قصد تجارت، مجسمه سازى را حلال كند، بلكه اصولاً همين قسم مجسمه سازى است كه حكمِ به حرمتش كرده اند.
4. مراد شيخ از قصد الحكايت و التمثيل، قصد همانندى به خالق است. رواياتى كه دلالت بر حرام بودن مجسمه سازى دارند، نظر به موردى دارند كه انگيزه، از مجسمه سازى همانندى به خالق باشد. بنابراين اگر مجسمه سازى و نقاشى به انگيزه ديگرى، غير از مانند شدن به خالق انجام گرفت، مثل رفع احتياج، اين نوع مجسمه سازى، مشمول روايات حرمت نيست، بلكه چنين عملى، اصولاً جايز است.
بنابراين، اشكال سيد يزدى بر شيخ وارد نيست كه گفت: (صرف احتياج مجوّز انجام حرام نمى شود) زيرا شيخ درصدد استثناء و تخصيص حرمت نيست. نمى خواهد بگويد: مجسمه سازى حرام است، مگر در صورتى كه به قصد رفع احتياج باشد. بلكه مى گويد: اگر به قصد مانند شدن نباشد و به انگيزه رفع احتياج باشد، در اصل حرام نيست. بنابراين، لزومى ندارد كه ضرورتى در كار باشد، تا مجوّز انجام حرام باشد. اين برداشتى است كه مامقانى و سيد محمد تبريزى، مشهور به مولانا، در حاشيه مكاسب و شيخ محمد جواد مغنيه در كتاب فلسفات اسلاميه، اظهار كرده اند.
با توجه به توصيفى كه درباره برداشت مامقانى و مولانا و مغنيه، از عبارت شيخ داديم، معلوم شد كه اشكال مامقانى بر برداشت استادش كه گفته بود (در صورتى كه به انگيزه تجارت مجسمه بسازد جايز است.) وارد نيست; زيرا موضوع حرمت در روايات، طبق برداشت اين آقايان، مجسمه سازى به انگيزه مانند شدن به خالق است و اگر به اين انگيزه نبود، جايز خواهد بود.
نظر آقاى خويى نيز درست نيست كه مى گويد:
(مراد شيخ اين است كه چيزى بسازد بدون توجه به اين كه شكل و صورت حيوان و جاندار خاصى باشد و بعد به طور اتفاقى و تصادفى، مشابه شكل جاندارى درآيد.)
زيرا سخن شيخ، اعم است از آنچه كه ايشان مى گويد. مثلاً هواپيما ساز، از همان اوّل توجه دارد كه در صورتى اين صنعت مى تواند در جهت هدف و انگيزه او، مفيد باشد كه حتماً به شكل عُقاب ساخته شود. پس از همان آغاز، توجه دارد كه بايد هواپيما را به شكل عُقاب بسازد، تا بتواند خوب پرواز كند، نه بشكل اتاق مربع يا مستطيل، يا به شكل كره و….
لازمه برداشت آقاى خويى اين است كه نوع دوّم، جايز نباشد، در حالى كه ظاهراً عبارت شيخ ظهور در جواز اين نوع دوّم هم دارد.
بنابراين، امكان دارد شيخ، در مقام بيان اين مطلب باشد كه مجسمه سازى و نقاشى، در صورتى حرام است كه به انگيزه همانندى به خالق و بيهوده و تنها به قصد به نمايش گذاشتن شكل جاندارى باشد. امّا اگر به قصد مانند شدن و تنها براى به نمايش گذاشتن شكل جاندارى نباشد، بلكه براى رفع احتياج و پى گيرى هدف و فائده حلال و مشروع و عقلايى باشد، بى اشكال خواهد بود.
بنابراين احتمال، مى توان شيخ اعظم را نيز جزء قائلان جواز مجسمه سازى به شمار آورد، چنانكه شيخ محمد جواد مغنيه و… چنين نظرى دارند و شيخ را جزء قائلان به جواز مى دانند.
6. از جمله كسانى كه حكم به جواز مجسمه سازى و نقاشى داده اند، شيخ محمد جواد مغنيه است. ايشان، در كتاب فلسفات اسلاميه، در بحث (الفقهاء والتجديد) مسأله اى تحت عنوان: (مشكلة التماثيل) مطرح كرده كه بخشى از عبارات ايشان را نقل مى كنيم:
(مشكلة التماثيل: قال الفقهاء: التصوير المجسم بالخت لذوى الارواح ـ حرام لقول الامام عليه السلام: من مثل مثالاً فقد خرج عن الاسلام.
الجواب: يختلف حكم التماثيل بحسب مايراد من صنعها وايجادها فهى حرام وصانعها خارج عن الاسلام اذا كان من قصده وهدفه ان يرمز التمثال الى الخالق الذي ليس كمثله شيئ او اراد به ان يقربه الى اـ زلفى كأصنام الجاهلية او اراد صانع التمثال ان يشبه باـ وينافسه فى خلقه وما الى ذلك من الحالات التى تؤدى الى الشرك والوقوع فى فخه وبهذا ينبغى ان تفسر الرواية.
وعليه يكون عمل التماثيل جائز حتى ذوات الارواح اذا قصد بها مجرد الزنية والجمال والمتعة بالمنظر الحسن او تخليه الذكر او التعبير عن مظهر من مظاهر الحياة او الاشارة الى مجد البلاد وتاريخها وحضارتها قال سبحانه: يعملون له مايشاء من محاريب و تماثيل. وقال الشيخ الانصارى فى كتاب المكاسب. لودعت الحاجة الى عمل شيئ يكون شبيهاً بشيئ من خلق اـ ولو كان حيواناً فلابأس قطعاً. واذن فلا مصدر لفتوى الفقهاء بالتحريم الا الاحتياط والخوف من الوقوع فى فخ الوثنية352.)
مجسمه سازى: همه فقها فتوا داده اند كه تنديس و پيكرتراشى جانداران حرام است، به دليل روايتى كه امام مى فرمايد: هر كس مجسمه ايى بسازد، از اسلام خارج مى شود.
پاسخ: حكم مجسمه سازى، به حسب انگيزه از ساختن آن گوناگون مى شود. اگر به انگيزه تشبيه به خدا باشد، يا به قصد پرستش و تعظيم، به عنوان واسطه بين انسان و يا به هدف تشبه به خالق و رويارويى با آفريدگار جهان، يا به منظور ترويج شرك و حفظ روحيّه بت پرستى و شركِ و جاهليت، براى فراهم ساختن زمينه گرفتار آمدن در دام شرك باشد، هيچ اشكال و شبهه اى نيست كه حرام و موجب كفر و خروج از اسلام است و حديث مورد بحث هم، بايد به همين معنى تفسير شود، نه به معناى مجرد مجسمه سازى; زيرا هيچ فقيهى فتوا به كفر و خروج از اسلام، به مجرد مجسمه سازى نداده است.
اگر معناى حديث اين شد كه مجسمه سازى به قصد فراهم ساختن زمينه گرفتارى در دام شرك و بت پرستى، حرام است، مجسمه سازى به عنوان هنر سالم و صالح و يادمان بزرگان و نشانه و تمدن ملت و پيشرفت و ترقى كشور، بدون اين كه ترس و احتمال گرفتارى در دام شرك و بت پرستى مطرح باشد، جايز است. خداوند درباره سليمان مى فرمايد:(يعملون له مايشاء من محاريب وتماثيل).
و شيخ انصارى در كتاب مكاسب مى نويسد:
(اگر احتياج و نيازى ايجاب كند كه انسان چيزى بسازد كه شبيه جانداران است، جايز خواهد بود.)
با توجه به اين مطالب، روشن شد كه فتواى به حرام بودن مجسمه سازى، هيچ مدرك و مستندى، جز احتياط و ترس از گرفتار شدن در دام شرك ندارد.
7. از كسانى كه اظهار تمايل به جواز مجسمه سازى كرده اند، شهيد مرتضى مطهرى است. ايشان مبانى خاصى نسبت به احكام: معاملاتى، اجتماعى، سياسى اسلام دارد و براى زمان و مكان در برخى از احكام اسلامى نقش و تأثير قائل است و در تبيين نقش زمان و مكان در اجتهاد و استنباط احكام اسلامى، بحثهاى عميق و دقيقى دارد. از مجموع سخنان ايشان، تمايل به جواز مجسمه سازى در شرايط و زمانى كه شبهه ترويج شرك و تبليغ بت پرستى در مجسمه سازى نباشد، به خوبى قابل استفاده است:
(در مسأله مجسمه سازى، منع اسلام به جهت منع بت پرستى و مبارزه با آن است. اسلام در مبارزه با اين مسأله موافق بوده، زيرا اگر مجسمه اى از پيغمبر و غيره مى ساختند، بدون شك امروز بت پرستى خيلى صاف و روشن وجود داشت353.)
در روزگار ما، بخصوص پس از تأكيد امام خمينى، بر توجه به نقش دو عنصر زمان و مكان در استنباط احكام شرعى، بسيارى از فضلا و نويسندگان در جرائد و مجلات به جواز مجسمه سازى تصريح كرده اند و عموماً با تكيه بر مسأله نقش زمان و مكان، اظهار داشته اند:
(در عصرى كه بت سازى و بت پرستى و علاقه به افكار جاهلى پرستش غيرخدا، رائج بود، براى قلع و قمع كردن ريشه بت پرستى، اسلام عليه مجسمه سازى قيام كرد و حكم به حرمت داد، ولى در زمانى كه مجسمه سازى به عنوان يك هنر سالم و صالح در خدمت تمدن جامعه و تبليغ و نشر و ترويج فرهنگ اسلامى مى تواند قرار بگيرد، وجهى براى حرمت باقى نمى ماند.)
در كلمات بعضى از فقها، براى حرمت مجسمه سازى به مسأله ملاك و فلسفه حكم اشاره شده است. مثلاً شيخ انصارى حرام بودن ساخت مجسمه را مشروط به شرايطى مى داند:
1. شگفت آور باشد، به گونه اى كه نظر بيننده را جلب و تحسين او را برانگيزد.
2. به قصد حكايت و تمثيل، يعنى صرف صورتگرى و به نمايش گذاشتن شكل و صورت جاندارى باشد، نه به انگيزه همانندى به خالق و رويارويى و شركت با او در آفرينندگى. بدون در نظر داشتن يك غرض قابل قبول عقلايى مثل رفع نياز و احتياج.
بنابراين، با نبود هر دو شرط، يا يكى از آن دو، مثل اين كه مجسمه ساخته شده، خيلى زيبا و هنرمندانه و جالب نظر و شگفت آور نباشد، يا اگر مجسمه ساز خيلى هنرنمايى كرده و هنر و خلاقيت به خرج داده، ولى به انگيزه رفع حاجت و خدمت به فرهنگ و جامعه، نه به قصد ضديت و رقابت با خدا. در اين دو فرض مجسمه سازى جايز است. از اين سخن شيخ، استفاده مى شود كه موارد و مقدار دلالت روايات بر حرمت، مشخص و معين شده است و در خارج از آن مقدار، از اخبار نمى شود استفاده حرمت كرد; زيرا حكم داير مدار مناط و ملاك خاص خودش هست و هر جا ملاك باشد، حكم خواهد بود.
با اين توضيح، معلوم مى شود مجسمه سازى يك حكم تعبدى محضى، كه راه درك مناط آن بر عقل بسته و قدرت فهم ملاك آن از عهده عقل خارج باشد، نيست، بلكه مثل بسيارى از احكام معاملاتى و اجتماعى اسلام، اين حكم داراى مناط و ملاكى است عقلايى و فهم و درك ملاك آن ميسور و مقدر عقل است.
بحث مناط يابى و ملاك جويى براى احكام معاملاتى و اجتماعى اسلام، از جمله مجسمه سازى، نيازمندِ به يك تحقيق عميق و كندوكاو دقيقى است ما در اين جا به گونه فشرده و كوتاه، در حدّ روشن شدن مسأله مورد بحث، آن را به بررسى مى گذاريم:
مجسمه سازى و نقاشى از احكام تعبّدى محض نيست، تا راه درك ملاك آن بر روى عقل بسته و تنقيح مناط آن ممكن نباشد، بلكه از آن سلسله احكام و مسائلى است كه قطعاً داراى مناطِ قابل درك عقلى است.
از اين روى، فقهاء از قبيل شيخ، در مقام حكم به حرمت، تنها به يادآورى روايات و يا اجماع، بسنده نكرده اند، بلكه ملاك حكم و مناط آن را نيز مورد بحث قرار داده اند و در نتيجه حكم را داير مدار علت و مناط آن دانسته اند و به مجرد وجود رواياتى كه دلالت بر حرمت مى كنند، قناعت نكرده اند و به تنقيح مناط و جست وجوى ملاك آن پرداخته اند گفته اند:
(اگر اين مناط وجود نداشته باشد، قطعاً جايز است و مشمول اخبار حرمت نمى شود.)