پایگاه تخصصی فقه هنر

حرمت مجسمه سازی و نقاشی-ج1-ص23

نقد مرسوم بودن نقاشى در بين مردم

شيخ، پس از ذكر أخبار، براى استدلالِ بر حرام بودن نقاشى، به وجه ديگرى تمسك مى جويد:

(در مسأله تصوير، آنچه متعارف و مرسوم بوده و آنچه مورد تقاضا و ابتلاى مردم بوده، نقاشى و كشيدن عكس جانداران بوده است، نه مجسمه سازى.)

اين سخن شيخ مخدوش است، زيرا:

اولاً، اين دعوايى است بدون دليل و صرف احتمال.

ثانياً، آنچه در طول تاريخ تصوير رواج داشته، بخصوص در عصر صدور روايات، پيكرتراشى و صنعت چوب و سنگ تراشى و هنر مجسمه سازى بوده است كه در جاى خود، ثابت خواهد شد.

اگر هم اين مطلب پذيرفته نشود، دست كم، دليلى بر اثبات رواج نقاشى در اختيار نيست.

امام، در ردّ اين ادعاى شيخ، مى نويسد:

(ودعوى اختصاص السئوال بالنقوش بمناسبة عدم تعارف تجسيم الشجر وتالييه غيروجيهة لامكان ان يقال: ان المتعارف فى تلك الازمنة هو عمل الحجارى و تصوير الاشياء بالحجر و الجص بنحو التجسيم وامّا النقش والرسم فتعارفهما غيرمعلوم ولااقل من عدم احراز تعارف ترسيم المذكورات دون تجسمها بنحو يوجب الانصراف فانكار الاطلاق ضعيف جداً191.)

ادعاى اختصاص پرسش در روايات به نقش و عكس، به جهت اين كه مجسمه سازى متعارف نبوده است، ادعايى است ناپذيرفتنى; زيرا امكان دارد گفته شود در زمان بيان روايات، آنچه متعارف بوده مجسمه است، نه نقاشى، يا دست كم اثبات اين كه نقاشى رواج داشته، نه مجسمه سازى به گونه اى كه روايات انصراف به حكم نقاشى داشته باشند، ثابت نيست.

محقق ايروانى ضمن ردّ دعواى شيخ، مى نويسد:

(هر دو قسم رواج داشته، بلكه ظاهراً در عصر جاهليت و بت پرستى، كه نزديك به زمان صدور روايات است، آنچه رواج داشته مجسمه سازى بوده نه نقاشى192.)

ثالثاً، براساس شواهد تاريخى و دلالت أخبار، آنچه در طول تاريخ رائج بوده، مجسمه سازى بوده است كه به انگيزه بت سازى و بت پرستى و ترويج شرك انجام مى گرفته و از مجسمه سازى به اين معنى، نهى و منع شده و معلوم نيست مجسمه سازى متعارف در جوامع اسلامى امروز، مشمول آن أخبار باشد. در هر صورت، اين ادعاى شيخ، مخدوش و مدعاى ايشان كه حرمت نقاشى باشد، قابل اثبات نيست.

هشتمين دليل شيخ بر حرام بودن نقاشى عبارت بود از تكيه بر حكمت و ملاكِ حكمِ به حرمت مجسمه سازى و نقاشى. اين سخن شيخ نيز مخدوش و غير قابل پذيرش است، زيرا:

اولاً، دليل و مستند معتبرى بر اين كه حكمت و مناط حرمت، همانندى به خالق باشد، نداريم. آنچه مى تواند مدرك اين مطلب باشد، چند روايت است كه فقط از طريق اهل سنت نقل شده اند و از نظر سند، ضعيف و غير درخور اعتمادند. اين كه ملاك حكمِ به حرام بودن همانندى به خالق به شمار آمده، فقط در كلمات علماى اهل سنت مطرح شده و در كلمات محدثان و فقهاى ما مطرح نيست.

ثانياً، مفاد اخبارى كه مى تواند مستند اين مطلب باشد، گذشته از ضعف سندى، از نظر دلالت نيز اشكال دارد، چون آنچه از آن اخبار استفاده مى شود، حرام بودن تشبيه به خالق است كه همان شريك و شبيه براى خدا قائل شدن است. زيرا در اين اخبار، صورتگرى ضديت با خدا به شمار آمده و ضدبودن با خدا به معناى شريك و شبيه براى خدا ساختن و معتقد شدن است. اين با مجسّمه سازى به انگيزه بت سازى سازگارى دارد. بنابراين، مجسمه سازان و نقاشان شريك و شبيه براى خدا درست مى كنند، نه اين كه كار خدايى انجام دهند و در صدد اتصاف به صفت خدا، كه مصوريت است، باشند.

ثالثا، همانندى به خالق، به مبناى اتصاف به صفات فعلى حق تعالى از آن جهت كه انسان مى تواند مظهر اسماء الهى باشد، ستوده شده، مگر در موردى كه اين اتصاف به صفات خداوند به انگيزه ضديت با خدا باشد كه همان تكبر و خودبزرگ بينى و دعوى خدايى كردن است: (انا ربكم الأعلى) شرك و كفر به شمار مى آيد.

لكن اگر كسى در مقام علاج درد بيماران، با استفاده از مدرن ترين و پيش رفته ترين ابزار پزشكى، توانست عمل پيچيده و ظريفِ قلب را ماهرانه و دقيق، به گونه اعجاب برانگيز انجام دهد و با اين حال معترف بود كه اين قدرت فكرى و اين توان طبى از آن خدا و سرانجام شفاى بيمار به دست خداست، آيا گفته مى شود اين ضديت با خدا در صفت شافى بودن است و حرام؟ يا اين كه اين كارى است شايسته و شايان تقدير و تشويق.

چنانكه اعتقاد به (هو الشافى) در مورد خداوند، مانع از اتصاف به آن نيست، (هو المصدر) نيز مانع از تصوير نمى تواند باشد، مگر اين كه انگيزه شيطانى در كار باشد كه آن مطلب ديگرى است.

رابعاً، اگر حكمت ملاك حرمت، همانندى به خالق باشد، چنانكه شيخ بر اين نظر است، لازمه اش اين است كه مجسمه سازى و نقاشى حرام باشد، حتى در مواردى كه قصد حكايت و همانندى به خالق نباشد; زيرا خصوصيت حكمت و فرق آن با علّت، در همين است. در حالى كه شيخ تصريح مى كند كه اگر قصد حكايت نباشد و همانندى صدق نكند، مجسمه سازى و نقاشى جانداران قطعاً جايز است.

و اگر مراد شيخ از حكمت، علت باشد، اولاً اين خلاف ظاهر و جعل اصطلاح است، بدون ضرورت و قرينه. ثانياً، لازمه اش اين خواهد بود كه اگر مجسمه غير جانداران هم به اين قصد ساخته شود، بايد حرام باشد، چون حكم دائر مدار علت است، در حالى كه شيخ ساختن مجسمه غير جانداران را قطعاً جايز مى داند193.

خامساً، اگر حكمت حكمِ به حرمت، همانندى به خالق باشد، اين حكمت با مجسمه سازى سازگار تر است، نه با نقاشى; زيرا در مجسمه سازى، همانندى به خالق صادق است، نه بر نقاشى.

امام خمينى مى نويسد:

(ان المظنون بل الظاهر من بعض الروايات ان سرّ التحريم انما هو اختصاص المصورية باـ تعالى وهو يناسب المجسمة كما تشعر به او تدل عليه الرواية المرسلة المحكية عن لب اللباب للراوندى.194)

ظاهر بعض روايات اين است كه حكمت حرمت، همانندى به خالق است در صفت مصوّريت و اين ملاك، با مجسمه سازى تناسب دارد، نه نقاشى چنانكهروايت لب اللباب راوندى بر آن دلالت دارد.

در هر صورت، نه تنها تمسك به اين ملاك و حكمت، مدعاى شيخ را، كه حرام بودن نقاشى است، اثبات نمى كند، بلكه براى اثبات حرمت مجسمه سازى نيز وافى و كافى نيست.

جمع بندى

با توجه به مطالب گذشته و نقد و بررسى وجوه دلائل شيخ بر حرمت نقاشى، روشن شد كه مدعاى شيخ، به استناداين ادله، پذيرفته نيست; زيرا همه ادله مسأله مورد خدشه و مناقشه قرار گرفت و روى بعض مبانى، تمام روايات مورد استدلال شيخ ضعيف بودند و روى بعضى مبانى، بسيارى از آنها.

و با قطع نظر از اشكال سندى و با فرض پذيرش حجيت و اعتبار سندى بعضى از أخبار، از جهت دلالت همه روايات و ادله، بدون استثناء مورد اشكال و ايرادند، اولاً ظهور در نقاشى و عكاسى ندارند، بلكه ظهور در مجسمه سازى دارند.

ظاهر كلام آقاى خويى در مصباح الفقاهة، عدم اعتماد بر دلائل شيخ است هم از نظر ضعف سندى و هم از نظر عدم ظهور و دلالت آنها195.

امام نيز تصريح مى كند كه دلائل شيخ ناتمام و از نظر سند ضعيف هستند و مدعاى ايشان را اثبات نمى كنند196.

بعضى ديگر از بزرگان نيز تصريح به ناتمام بودن ادله شيخ كرده اند و نقاشى را حرام ندانسته اند197.

بسيارى از شارحان كلام شيخ نيز، ادله ايشان را نپذيرفته اند و همه آنها را مورد مناقشه و خدشه قرار داده اند.

از آنچه ما تحقيق كرديم، روشن شد كه اين دلايل هشتگانه شيخ اعظم، نه تنها كافى براى اثبات حرام بودن نقاشى نيستند، بلكه دلالت بر حرمت مجسمه سازى نيز ندارند.

با در نظر گرفتن ايرادها و اشكالهايى كه به دليلهاى شيخ شد، به استناد اين دليلها حكمِ به حرمت مجسمه سازى و نقاشى مشكل است. اگر شك در حرمت داشته باشيم، با توجه به اين كه مسأله از موارد تشبهه حكميه است، بنابر مبناى تحقيق، مجراى اصل و قاعده براءت است و مشمول عمومات و اطلاقات اباحه و جواز خواهد بود.

از اين روى، آنان كه دليلهاى حرمت را مورد مناقشه قرار داده اند و از اعتبار ساقط كرده اند، با تمسك به اصل و قاعده اولى در اشياء حكمِ به اباحه و جواز داده اند، به اضافه تمسك به عمومات و اطلاقات جواز. مثلاً صاحب جواهر، پس از نقد و نقض دليلهاى حرمت نقاشى، مى نويسند:

(ومن ذلك كلّه يقوى حينئذ القول بالجواز فى غير المجسمة الموافق للاصل واطلاق الآيات و الروايات فى الاكتساب والمشى فى طلب الرزق باى نحو كان كقوة القول بجواز التصوير بغير ذى الروح مجسماً او غيرهم198.)

با توجّه به اشكالات دليلهاى حرمت نقاشى، رأى به جواز در غير مجسّمه سازى قوى است و موافق با اصل و اطلاقات آيات و روايات كه دلالت بر جواز كسب و طلب رزق، به هر طريقى كه باشد، مى كنند، چنانكه تصوير غيرجانداران، چه به مجسمه و چه نقش جايز است به خاطر اصل و عمومات.

همين نظر صاحب جواهر، از كلام صاحب مفتاح الكرامة199 استفاده مى شود. اين سخن صاحب جواهر و مفتاح الكرامه و بعض ديگر از فقهاء در مورد غيرمجسمه سازى جانداران است، چون مجسمه سازى را به خاطر ادله ديگرى، مثل: اجماع، حرام مى دانند.

يادآورى: بسيارى از بزرگانى كه در مقام استدلال، بر دلائل حرمت نقاشى ايراد گرفته اند و در نتيجه، عدم حرمت را پذيرفته اند، لكن در مقام فتوا و در رساله هاى عمليه و استفتاءات كه براى عمل نوشته شده اند، فتواى به حرمت نقاشى داده اند، همانند فتواى به حرمت مجسمه سازى.

حال منشأ اين تفاوت و اختلاف نظر در مقام استدلال علمى، با مقام فتوا و رساله نويسى چيست، در آينده مطرح خواهيم كرد.


85. (مستند الشيعه)، ج3382.

86. (مفتاح الكرامه)، ج504.

87. (جواهر الكلام)، ج4322.

88. (مكاسب)، شيخ انصارى 23.

89. (جامع المقاصد).

90. (الكافى)، ابوصلاح حلبى 281.

91. (المهذب)،ابن براج، ج3441.

92. (مفتاح الكرامه)، ج494.

93. (مصباح الفقاهه)، ج2211.

94. (مفتاح الكرامه)، ج494.

95. (جواهر الكلام)، ج4322.

96. (مصباح الفقاهه)، ج2231.

97. (مكاسب)، شيخ انصارى 23.

98. (مسالك الافهام)، ج1.

99. (مجمع الفائدة والبرهان)، ج458 .

100 . (مقنعه)،شيخ مفيد587، انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، (نهايه)، شيخ طوسى363، دارالكتب العربى، بيروت.

101 . مقصود، كتابهايى است كه در موارد ديگر، شناسانده شدهاند.

102. شرح قواعد، شيخ جعفر كاشف الغطاء. اين اثر مخطوط است و در كتابخانه آستان قدس رضوى، بخش مخطوطات، شماره 774، وجود دارد.

103. (مفتاح الكرامه)، ج484.

104. (جواهر الكلام)، ج4122.

104. حكم عكس بردارى با دوربينهاى عكاسى،از موضوع بحث ما، خارج است.

105. (نهاية الاحكام)، ج5292.

106. (جامع المقاصد)، ج234.

107. (مسالك الافهام)، ج1651.

108. (مجمع الفائده والبرهان)، ج558.

109. (مكاسب محرمه)، شيخ انصارى 23.

110. (جواهر الكلام)، ج4222; مفتاح الكرامه، ج4 با (شرح لمعه)، ج3091; (مستند الشيعه، ج3381.

111. (من لايحضره الفقيه)، ج104; (امالى)،صدوق 344، مجلس 66.

112. (فروع كافى)، ج6; (محاسن)، برقى ; (مرآة العقول)، ج22 ; (وسائل الشيعه، ج5063، ح1.

113. (مكاسب)، شيخ انصارى23، سطر6 .

114. (محاسن)، برقى 619، ح54; (وسائل الشيعه)، ج22012.

115. (من لايحضره الفقيه)، ج1891; (معانى الاخبار 181; (تهذيب)، ج4591، ح1497; (محاسن) برقى 612 ح33.

117. (مستند الشيعه)، ج3381.

118. (مجمع الفائده)، ج558.

119. (رياض المسائل)، ج5011.

120. (مسالك الافهام)، ج1651.

121. (جواهر الكلام)، 4222.

122. (من لايحضره الفقيه)، ج104; (روضة المتقين)، ج1474.

123. (امالى) شيخ صدوق 344، مجلس 66.

124. (معجم الرجال) آقاى خويى، ج22211، 226،ج5314 .

125 . (مفتاح الكرامة)، ج504.

126. (مكاسب محرمه)، امام خمينى، 1731; (ارشاد الطالب)، ج1201.

127. (حاشيه مكاسب)، سيد يزدى4 .

128. (مكاسب محرمه)، امام خمينى، ج1801 ـ 181.

129. (مصباح الفقاهه)، ج71، 235; (ارشاد الطالب)، ج81.

130. (نهايه) ابن اثير; مجمع البحرين.

131.(مكاسب محرمه)، امام خمينى،ج1801 .

132. (مكاسب محرمه)، امام خمينى، ج1801.

133. (جامع المدارك)، ج143 .

134. (مكاسب محرمه)، امام خمينى، ج1801 .

135. (همان مدرك)،ج1801.

136 . (تحف العقول); (مكاسب)، شيخ انصارى.

137. (بحارالانوار)، ج47103.

138 . (هداية الطالب) 13.

139. (حاشيه مكاسب)، سيد يزدى 4.

140. (مصباح الفقاهه)، ج111; (ارشاد الطالب)، ج111.

141. (اصول كافى)، ج581 ح19 .

142. (من لايحضره الفقيه)، ج104; (امالى) صدوق 344، مجلس 66;

(وسائل الشيعه)، ج22012.

143. (خصال) شيخ صدوق 109، ح77.

144. (همان مدرك) 108، ح76; (عقاب الاعمال) 266; (وسائل الشيعه)، ج5603.

145. (فروع كافى) ج6; (مرآة العقول)، ج43822; (وسائل الشيعه)، ج5603 ـ 561.

146. (مراة العقول)، ج44022; (وسائل الشيعه)، ج5603 ـ 561.

147. (محاسن)، برقى 616، ح43; (وسائل الشيعه)، ج5623.

148. (صحيح بخارى)، كتاب اللباس، باب 89، ح5951 و 5957.

149. (اين كه امر دميدن روح، مانند آيه (حتى يلج الجمل فى سم الخياط) صرف تعليق بر محال باشد، بدون رعايت تناسب، محل اشكال است. اين حرف، در ناحيه مقيس عليه، يعنى آيه هم تمام نيست. از اين روى برخى از اهل ذوق، چون ديده اند (جمل) به معناى شتر، تناسبى با سوراخ سوزن ندارد، (جمل) را به معناى ريسمان بافته شده از ليف خرما، كه در لغت هم آمده، گرفته اند، تا رعايت كتاب، شده باشد.

سياحت شرق، آقا نجفى قوچانى

150. (مكاسب محرمه)، 1711.

151. (جواهر الكلام)، ج4222.

152. (مكاسب محرمه)، ج1761.

153. (تهذيب التهذيب)، ابن حجر عسقلانى، 3981.

154. (همان مدرك).

155. (تهذيب الاحكام)، شيخ طوسى، ج1524، ح422.

156. (مستند الشيعه)، فاضل نراقى، ج3371.

157. (مجمع الفائده) محقق اردبيلى، ج558.

158 . (كفاية الاحكام) محقق سبزوارى 85.

159 . (ملاذ الاخيار)، علامه مجلسى، ج.

160 . (مرآت العقول)، علامه مجلسى، ج43822 .

161 . (معجم الرجال)، ج956; (قاموس الرجال)، ج5373.

162 . ( خلاصه الرجال)، علامه226 .

163 . (همان مدرك) 226.

164 . (معجم الرجال) آقاى خويى، ج28718.

165 . (همان مدرك)، ح28721 .

166 . به حسب آنچه از اساتيد محترم شنيده ام.

167. (معجم الرجال الحديث)،28718 .

168. (معجم الرجال الحديث)، 698.

169. (خلاصة الرجال) 226.

170. (درالمنثور) جلال الدين سيوطى، ج2205.

171. (همان مدرك).

172. (جامع الاحكام)، قرطبى، ج23814.

173. (وسائل الشيعه)، شيخ حر عاملى، ج3173.

174. (همان مدرك)، 318.

175.(همان مدرك)،319 .

176. (وسائل الشيعه)، ج5633 .

177. (مكاسب محرمه) امام خمينى، ج1721 ـ 173; (مصباح الفقاهه)، ج1 (ارشاد الطالب)، ج1271; حاشيه شهيدى; حاشيه سيّد يزدى و….

178. (معجم الرجال الحديث)، ج3217.

179. (بحارالانوار) علامه مجلسى، ج1982.

180. (معتبر)، ج3041.

181. (ذكرى) 69.

182. (حدائق الناضره) يوسف بحرانى، ج1364.

183. (جواهر الكلام، ج3384.

184.(بحارالانوار)، ج1982.

185. (ذخيره) 1364.

186. (من لايحضر الفقيه)، ج1911.

187. (معانى الاخبار) 181.

188. (روضة المتقين)، شرح من لايحضر الفقيه); (ملاذ الاخيار، شرحِ تهذيب); (بحارالانوار)، كتاب الطهارة، باب دفن و…

189. (بحارالانوار)، ج1882.

190. (جواهر الكلام)، 3384.

191. (مكاسب محرمه)، ج1731.

192 .(حاشيه مكاسب)، محقق ايروانى21.

193. اين اشكال را مرحوم شهيدى نيز در حاشيه مكاسب، مطرح كرده است41.

194. (مكاسب محرمه)، امام خمينى، ج1721; (ارشاد الطالب)، ج1231.

195. (مصباح الفقاهة) ج2251 ـ 226.

196. (مكاسب محرمه)، ج1751.

197. (ارشاد الطالب) ج1231.

198. (جواهر الكلام)، ج4222.

199. (مفتاح الكرامه)، ج494، مؤسسه آل البيت، قم.


کاوشى نو در فقه اسلامى، شماره 4، ص 62