حرمت مجسمه سازی و نقاشی-ج1-ص20
امّا رواياتى كه از طريق اهل سنّت در جوامع روايى و كتابهاى تفسيرى آنان نقل شده كه مجسمه سازان و نقاشان، به دميدن روح و زنده كردن صورتها و مجسمه ها امر شده اند، با توجه به اين كه از ابوهريره ها نقل شده اند، از جهت سندى مردود و غير درخور اعتمادند. از نظر دلالتى هم مناقشانى را كه بر اخبار گذشته داشتيم، در آنها نيز وارد است.
نتيجه بحث و بررسى اين دسته از ادله اين شد كه با توجه به ضعف سندى همه آنها، يا بيشتر آنها و با عنايت به مناقشاتى كه از نظر دلالتى داشتيم، استدلال و استناد به اين گونه أخبار، نه تنها براى حرام بودن نقاشى ناتمام است، بلكه دلالت اين اخبار بر حرمت مجسمه سازى نيز مورد اشكال است.
نقد و بررسى روايت محمدبن مسلم:
پنجمين دليل شيخ انصارى بر حرام بودن نقاشى، روايت محمدبن مسلم بود كه گفت:
(رساترين و گوياترين دليل بر مدعاى ماست.)
بحث سندى: اين حديث شريف، چنانكه پيش از اين سندش گذشت، صحيح و از نظر سندى خالى از اشكال است، از اين روى، فقهاء آن را از أخبار صحيحه به شمار آورده اند.
بحث دلالى: بر استدلالِ به حديث محمدبن مسلّم بر حرام بودن نقاشى، چند اشكال وارد است:
1. بر خلاف برداشت شيخ كه اين روايت را ظاهرترين روايات از حيث دلالت بر مدعاى خود دانسته، بعضى بر اين نظرند كه ضعيف ترين روايات از حيث دلالت بر حرام بودن نقاشى است. بلكه امكان دارد گفته شود: در اصل بر مدعاى شيخ دلالت ندارد.
در اين حديث، آنچه مورد پرسش واقع شده، تماثيل است و تماثيل، خواه به معناى مجسمه باشد يا به معناى اعم از مجسمه و نقاشى، در هر حال، تماثيل، عينى از اعيان خارجيه است، نه فعلى و عملى از أفعال و اعمال انسانِ مكلّف.
چنانكه در علم اصول روشن شده، عين خارجى، مانند: طلا، ابريشم، خمر، خنزير و…صلاحيت ندارد كه متعلق و موضوع حكم شرعى، مانند: حرمت و وجوب ياكراهت و استحباب قرار بگيرد.
به دليل اين كه موضوع احكام شرعى عمل و فعل انسان است.
با توجه به اين حقيقت است كه اصوليان، در آيات و رواياتى كه حكم شرعى به عين خارجى تعلق گرفته است، قائل به تقدير شده اند. مثلاً در مورد: (حُرِّمَت عليكم امهاتكم) يا (حُرِّمَت عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير) و… گفته اند تقدير آيه اين است: (حرّمت عليكم نكاح امهاتكم) يا (حرمت عليكم اكل الميتة و شرب الدّم) معناى حرام شده بر شما مادرانتان، يعنى حرام شده بر شما ازدواج با آنان و معناى حرام شده بر شما مردار و خون، يعنى خوردن مردار و نوشيدن خون. چون ازدواج، خوردن و نوشيدن عمل و فعل انسان است و فعل انسان است كه موضوع حكم شرعى واقع مى شود.
در حديث مورد بحث مانيز، طبيعى است كه خود تماثيل كه مورد سؤال واقع شده، مراد نيست، بلكه بايد چيزى در تقدير باشد. يا پرسش از حكمِ ساخت تماثيل است يا پرسش از حكم حمل و نقل و حفظ و نگهدارى و به كارگيرى، يا خريد و فروش آنها.
از آن جايى كه جهت پرسش در اين حديث مشخص نشده و معلوم نيست كه پرسش كننده از حكم ساختن پرسيده، يا از حكم نگهداشتن يا خريد و فروش و… بنابراين، حديث مى شود مجمل و ديگر دلالت بر حرمت ساختن نمى كند، تا مدعاى شيخ انصارى به ضميمه تعميم تماثيل به نقش و عكس اثبات شود; زيرا امكان دارد پرسش از حكم نگهداشتن بوده، بنابراين، حكم ساختن سؤال نشده، يا معلوم نيست سئوال شده يا نه.
2. در اساس، اين حديث جز در بيان حكم استفاده از تماثيل، ظهورى ندارد. يعنى پرسش گر از امام(ع) راجع به حكم استفاده و به كارگيرى تماثيل پرسيده است. امام، در پاسخ مى فرمايد:
(اگر تماثيل صورت و مجسمه، از غير جانداران باشد، اشكالى در استفاده و نگهدارى آنها نيست. امّا اگر صورت و مجسمه جانداران باشد، نگهداريش اشكال دارد.)
آن گاه با توجه به روايات ديگر و فتواى فقهاء به جواز نگهدارى مجسمه و صورت، اين حديث حمل بر كراهت خواهد شد.
بر اين مدعى كه حديث ظهورِ در بيان حكم نگهدارى مجسمه دارد، نه ساختن آن، قرائنى وجود دارد:
الف. آنچه مورد پرسش بوده، حكم نگهدارى و خريد و فروش و استفاده از مجسمه ها و عكسهاست; زيرا مسأله نگهدارى مورد ابتلاء بيشتر مردم بوده و امّا ساختن مجسمه و ايجاد آن، فقط در انحصار شمارى از افراد، بوده است: مجسمه سازان و نقاشان.
ب. آنچه را بيشتر مردم، نمى دانستند حكم نگهدارى بوده است; از اين روى پرسش، از حكم نگهدارى مى شده و اما حكم مجسمه سازى را چون مى دانستند، مورد سؤال قرار نمى گرفته است.
ج. دليل عمده تقويت اين احتمال و ظهور كه در حديث سؤال از حكم نگهدارى مجسمه شده است، نه حكم مجسمه سازى، اخبار و روايات زيادى است كه در آن اخبار، جهت پرسش مشخص است.