پژوهشی در غنا از نگاه قرآن و روایات تفسیری-ج1-ص159
شيوع آن در حدّ قرينه محفوف به عنوان و طبيعت باشد. بديهى است وجود غنا در مجالس سلاطين و ساير فاسقان، سبب تقييد غنا نمى گردد، به گونه اى كه هرگاه غنا اطلاق شود، غناى همراه با فساد و ملاهى به ذهن تبادر كند. بهويژه آنكه بر اساس ادّعاى يادشده، مقارنات مفهوم و عنوان را مقيّد مى كند، نه مصاديق غنا را.(1)
2. حمل روايات نهى از غنا به غناى متعارف در زمان بنى اميه و بنى عباس درست نيست; زيرا بسيارى از روايات مانند روايات تفسيرى بر حرمت مطلق غنا دلالت دارد و چنان كه بيان شد اطلاق آنها به گونه اى است كه قابليّت تقييد ندارد. اكنون از ميان همه روايات تنها يك روايت را براى نمونه مى آوريم; در روايتى يونس بن يعقوب از عبدالاعلى چنين نقل مى كند.
سألت أبا عبدالله(عليه السلام) عن الغناء و قلت: إنهم يزعمون أن رسول اللّه(صلى الله عليه وآله)رخص فى أن يقال: «جئناكم حيونّا حيونّا نحييكم»(2) فقال: كذبوا أن اللّه عزّوجلّ يقول: «و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بينهما لاعبين لو أردنا أن نتخذ لهواً لاتخذناه من لدّنا إنّا كنا فاعلين بل نقذف بالحق على الباطل فيدمغه فإذا هو زاهق و لكم الويل مما تصفون»،(3) ثم قال: ويل لفلان مما يصف، رجل لم يحضر المجلس:(4) از امام صادق(عليه السلام)درباره غنا پرسيدم و گفتم: آنان گمان مى كنند كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)اجازه
1 . سيّد روح اللّه موسوى (امام خمينى); المكاسب المحرمه; ج 1، ص 207-209.
2 . اين عبارت بخشى از شعرى است كه كنيزان انصار به صورت غنايى مى خوانده اند (مصباح الفقاهه; ج 1، ص 489) برخى نقل كرده اند كه آنان اين شعر را در حضور پيامبر(صلى الله عليه وآله) خوانده اند (العين; عمدة القارى; ج 20، ص 136) برخى ديگر در نقل خود، خواندن آن شعر را به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت داده اند. (عبدالرحمن بن قدامه; الشرح الكبير; ج 8، ص 120). مقصود آن است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) اجازه داده است شعر ياد شده به صورت غنايى خوانده شود.
3 . انبياء: 16-18.
4 . كلينى; الكافى; ج 6، ص 433.