پایگاه تخصصی فقه هنر

پژوهشی در غنا از نگاه قرآن و روایات تفسیری-ج1-ص46

معلوم و روشن نيست; از اين رو چگونه مى توان در همه موارد، فهم موضوع غنا را به عرف واگذار كرد.

2. علّت آنكه غنا را از موضوعات مستنبطه دانسته اند، اين است كه حدود غنا براى عرف روشن نيست و به تعبير برخى آن موضوعات، موضوعات متداولى نيستند تا عرف بتواند قضاوت درستى درباره آنها داشته باشد.

وجه آنكه غنا از موضوعات متداول نيست و عرف نمى تواند در همه موارد نظر قطعى بدهد، اين است كه موضوع عرفى بايد به صورت عادت مردم درآمده باشد،(1) يا آنكه به شهادت و گواهى خرد، موضوعى در نفوس مستقر شده و طبيعت هاى سالم آن را پذيرفته باشند.(2) غنا نه تنها عادت مردم نيست، بلكه طبايع سالم نيز آن را نپذيرفته اند. غنا در عرف متشرّعه نيز به طريق اولى، امر متداول و متعارفى نيست; زيرا حاملان شرع از آن تنفّر دارند. براساس آنچه بيان شد، نمى توان فهم همه موارد و مراتب غنا را به عرف واگذار كرد.

اگر گفته شود كه عرف مرجع تشخيص مصداق غناست نه موضوع آن، پاسخ اين است كه مصداق نيز مانند موضوع بايد امرى متداول و متعارف باشد تا عرف بتواند آن را تشخيص دهد، افزون بر اينكه اين ادّعا خلاف ظاهرِ عبارات فقيهانى است كه تشخيص موضوع غنا را به عرف واگذار كرده اند، نه مصداق آن را.

براساس آنچه بيان شد آشكار گرديد كه فهم عرف به تنهايى موجب تشخيص غنا نمى شود، بلكه چه بسا مواردى هستند كه شأنيّت طرب آورى دارند و عرف آنها را تشخيص نمى دهد.


1 . «العرف عادة جمهور قوم فى قول أو فعل» (محمّد قلعجى; معجم لغة الفقهاء; ص309).

2 . «هو ما استقر فى النفوس من جهة شهادة العقول فتلقته الطباع السليمة بالقبول» (شيخ انصارى; المكاسب; ج2، ص291).